گنجور

شمارهٔ ۳۷ - حکایت

چو بیدار شد زاهد از خواب شاد
همان بیت گویند بودش بیاد
همی خواند و خون ریخت از دیدگان
پسند این بود از پسندیدگان
همان نیمشب رفت بر خاک او
جبین سود بر تربت پاک او
ازو عذر گستاخی خویش خواست
مراد خود آن شه ز درویش خواست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو بیدار شد زاهد از خواب شاد
همان بیت گویند بودش بیاد
هوش مصنوعی: وقتی زاهد از خواب خوشی بیدار می‌شود، همانی را می‌گویند که در آن لحظه به یادش می‌آید.
همی خواند و خون ریخت از دیدگان
پسند این بود از پسندیدگان
هوش مصنوعی: او به طور مداوم می‌خواند و اشک از چشمانش می‌ریخت. این حالتی بود که از محبوبان انتظار می‌رفت.
همان نیمشب رفت بر خاک او
جبین سود بر تربت پاک او
هوش مصنوعی: در نیمه شب، او با سر پایین در کنار خاک او رفت و بر روی قبر پاکش سجده کرد.
ازو عذر گستاخی خویش خواست
مراد خود آن شه ز درویش خواست
هوش مصنوعی: او از آن شخص به خاطر بی‌احترامی‌اش عذرخواهی کرد و از آن بزرگوار درخواست کرد که خواسته‌اش را از درویش برآورده کند.