شمارهٔ ۳۴ - حکایت
شنیدم ز شیبانیان غیور
مگر ارقم بن کلیب از غرور
بشورید بر معن بن زایده
زیان دید از آن کار بیفایده
بیازید چون بر زبر دست دست
ز دست زبردست دستش شکست
هنوز آتش کینشان بود گرم
برافروخت رخسار ارقم ز شرم
به تنهایی آمد به دربار معن
که تا جانش آساید از تیر طعن
ازو معن پرسید کای ذوفنون
بگو تا چه آوردت اینجا کنون؟!
گر آوردت اینجا دلیری و زور
هم از پای خود آمدستی به گور
و گر چاپلوسیت آورد، ریو؛
فرشته نلغزد به افسون دیو
زمین بوسه زد ارقمش پیش تخت
که فیروزهتختی و فیروزبخت
بدین در نیاورد دامنکشم
جز امید بخشایش و بخششم
کنون کز گنه لب گزان آمدم
بر این آستان، فرد از آن آمدم
که دانی نزد سر خطایی ز کس
بجز من ازین بیگناهان و بس
گرت عدل گردنفرازی کند
سرم بر سر نیزه بازی کند
ورت عفو خندد بهروی گناه
بس آید بر این آستان عذرخواه
رخ معن از این عذر چون گل شکفت
بهروی گنهکار خندید و گفت
که: هان خاطر ای ارقم از غم رهان
گذشتم ز جرم تو و همرهان
فشاندش بهسر گنج در پایرنج
نشاندش چو ماران ارقم به گنج
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شنیدم ز شیبانیان غیور
مگر ارقم بن کلیب از غرور
هوش مصنوعی: شنیدم که از جوانمردان شیبانی، تنها ارقم بن کلیب به خاطر غرور ویژگیای دارد.
بشورید بر معن بن زایده
زیان دید از آن کار بیفایده
هوش مصنوعی: بر معن، که از کار بیفایدهای آسیب دیده، تأسف و اندوه بخورید.
بیازید چون بر زبر دست دست
ز دست زبردست دستش شکست
هوش مصنوعی: چون با دست خود بر روی دست دیگر فشار آورد، دست زیرین شکست.
هنوز آتش کینشان بود گرم
برافروخت رخسار ارقم ز شرم
هوش مصنوعی: هنوز احساس انتقام و کینه در دل آنها شعلهور است و این خشم باعث شده که چهرهی آنها از شرم سرخ شود.
به تنهایی آمد به دربار معن
که تا جانش آساید از تیر طعن
هوش مصنوعی: شخصی به تنهایی به درگاه معن میآید تا از زخمهای زبان و کنایهها راحت شود و آرامش یابد.
ازو معن پرسید کای ذوفنون
بگو تا چه آوردت اینجا کنون؟!
هوش مصنوعی: از او پرسیدند که ای دارای هنرهای مختلف، بگو چه چیزی تو را به اینجا کشانده است؟
گر آوردت اینجا دلیری و زور
هم از پای خود آمدستی به گور
هوش مصنوعی: اگر دلیری و قدرت تو را به اینجا آورده است، بدان که از توان خودت به قبر نزدیک میشوی.
و گر چاپلوسیت آورد، ریو؛
فرشته نلغزد به افسون دیو
هوش مصنوعی: اگر تملق و چاپلوسی تو باعث شود که دیگران به تو توجه کنند، فرشتگان نیز نمیتوانند از تأثیرات منفی و شرارتهای ناپسند دور بمانند.
زمین بوسه زد ارقمش پیش تخت
که فیروزهتختی و فیروزبخت
هوش مصنوعی: زمین به گلها و رنگهای زیبا جلوهای ویژه داد، بهگونهای که جلوه فیروزهای تخت سلطنت و خوشبختی آن را به نمایش میگذارد.
بدین در نیاورد دامنکشم
جز امید بخشایش و بخششم
هوش مصنوعی: من دامن خود را به درگاه تو نمیآورم جز با امید به بخشایش و بخشش تو.
کنون کز گنه لب گزان آمدم
بر این آستان، فرد از آن آمدم
هوش مصنوعی: اکنون که به خاطر گناهم لب به اعتراف گشودم و به این درگاه آمدم، از آن گذشته و وضعیت قبلی من تغییر کرده است.
که دانی نزد سر خطایی ز کس
بجز من ازین بیگناهان و بس
هوش مصنوعی: آیا میدانی که کسی جز من در این بین بیگناهی و خطاهای دیگران را نمیداند؟
گرت عدل گردنفرازی کند
سرم بر سر نیزه بازی کند
هوش مصنوعی: اگر عدالت به پاخیزد و گردن افرازد، سر من هم بر سر نیزه به بازی خواهد آمد.
ورت عفو خندد بهروی گناه
بس آید بر این آستان عذرخواه
هوش مصنوعی: بخشش خداوند با لبخند بر گناهان مینگرد و هر کس بر این درگاه میآید، باید عذرخواهی کند.
رخ معن از این عذر چون گل شکفت
بهروی گنهکار خندید و گفت
هوش مصنوعی: چهرهی معشوق به خاطر عذری که دارد، مانند گلی شکوفا میشود. او با دیدن گناهکار لبخند میزند و میگوید.
که: هان خاطر ای ارقم از غم رهان
گذشتم ز جرم تو و همرهان
هوش مصنوعی: ای خاطر، دیگر از غم رهایی یافتم و از گناهان تو و همراهانت عبور کردم.
فشاندش بهسر گنج در پایرنج
نشاندش چو ماران ارقم به گنج
هوش مصنوعی: او ثروتی را که دارد بر سر او میریزد و او را در سختیها قرار میدهد، همچون ماران زهرآلود که در گنج میخزند.

آذر بیگدلی