شمارهٔ ۳
کشاورزی از هر طرف دشت کاو
عیان گنج گاوانش از پای گاو
پی دانه کشتن زمین می شکافت
که گنجوری از خاک امین تر نیافت
بآن کشته دادی از آن رود آب
بزنگار تو ریختن سیم ناب
بر آن سبزه کامد زبر جد نشان
تو گفتی که شد خضر دامن کشان
نگشته همان دانه از کاه دور
نبرده ز خرمن همان دانه مور
خداوند خرمن ز بخل ای شگفت
مگر خوشه از خوشه چین وا گرفت؟!
کشید از جگر خوشه چین آه گرم
دل آهنین فلک کرد نرم
بناگاه برق آتشی بر فروخت
که این کشته را، از تر و خشک، سوخت
هم از خاک جوشید آبی سیاه
هم از کشته بر کهکشان رفت کاه
شد ابروی داس فلک پر ز چین
نه خوشه بجا ماند و نه خوشه چین
از آن دانه کز خرمن سوخته
بجا ماند چون گنج اندوخته
رهیدند بیمایه موران ز رنج
چو محتاج کش پا فرو شد بگنج!
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کشاورزی از هر طرف دشت کاو
عیان گنج گاوانش از پای گاو
هوش مصنوعی: یک کشاورز در دشت به دور و بر خود نگاه میکند و ثروت و دامهای خود را میبیند که در زمینش در حال چرا هستند.
پی دانه کشتن زمین می شکافت
که گنجوری از خاک امین تر نیافت
هوش مصنوعی: برای یافتن دانه، زمین را میشکافند زیرا در میان خاک، چیزی با ارزشتر و مطمئنتر وجود ندارد.
بآن کشته دادی از آن رود آب
بزنگار تو ریختن سیم ناب
هوش مصنوعی: تو به آن کشته، آب با کیفیت و خالصی را تقدیم کردی که از کردار تو سرچشمه میگیرد.
بر آن سبزه کامد زبر جد نشان
تو گفتی که شد خضر دامن کشان
هوش مصنوعی: در آنجا که سبزهای رشد کرده و نشانهای از تو وجود دارد، تو گفتی که خضر (نماد زندگی و جوانی) آمده و دامنش را به عقب کشیده است.
نگشته همان دانه از کاه دور
نبرده ز خرمن همان دانه مور
هوش مصنوعی: دانهای که از کاه جدا نشده، نمیتواند دور از خرمنش باشد. به عبارتی، اگر چیزی هنوز از ریشه یا منبع خود جدا نشده، نمیتواند به جایی دور برود.
خداوند خرمن ز بخل ای شگفت
مگر خوشه از خوشه چین وا گرفت؟!
هوش مصنوعی: خداوند از بخل و سختگیری نمیتواند محصولی به بار آورد، مگر اینکه خوشهچینی بتواند از این خرمن بهرهای بگیرد؟
کشید از جگر خوشه چین آه گرم
دل آهنین فلک کرد نرم
هوش مصنوعی: دل قوی و شجاع آسمان از اعماق وجودش حسرتی عمیق را با خود حمل میکند و در نهایت، آن حسرت به آرامی به حرارت و احساس جانی تبدیل میشود.
بناگاه برق آتشی بر فروخت
که این کشته را، از تر و خشک، سوخت
هوش مصنوعی: ناگهان آتشی به شکلی شدید برخاست که همه چیز را، چه تر و چه خشک، به خاکستر تبدیل کرد و این شخص را نیز سوزاند.
هم از خاک جوشید آبی سیاه
هم از کشته بر کهکشان رفت کاه
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که از خاک و زمین، آب سیاه به وجود آمده و همچنین از کشتهها و مردگان، کاه به آسمانها رفته است. به طور کلی، میتوان گفت که زندگی و مرگ هر دو در چرخهای از تحولات طبیعی به یکدیگر متصل هستند.
شد ابروی داس فلک پر ز چین
نه خوشه بجا ماند و نه خوشه چین
هوش مصنوعی: ابروی زمین به شکل داسی و پرچین درآمده است، نه خوشهای باقی مانده و نه کسی که آنها را بچیند.
از آن دانه کز خرمن سوخته
بجا ماند چون گنج اندوخته
هوش مصنوعی: از دانهای که در خرمن سوخته باقی مانده، چون گنجی ارزشمند است.
رهیدند بیمایه موران ز رنج
چو محتاج کش پا فرو شد بگنج!
هوش مصنوعی: مورچهها از رنج و غصه آزاد شدند، چون نیازمند شدند و پا به گنج گذاشتند.