گنجور

شمارهٔ ۲۷ - حکایت

شنیدم یکی روز بر طرف دشت
جوانی بدهقان پیری گذشت
که خوی ا رخ افشاندش آفتاب
همی کشت نخل و همی داد آب
جوان را شگفت آمد از کار وی
چنین گفت با پیر فرخنده پی
که: اکنون از پیری ای نیکبخت
همی لرزدت تن چو برگ درخت
چه کاری درختی که ناید بکار
از آن نه شکوفه ببینی نه بار؟!
ز انصاف اگر نگذری این عمل
دهد یاد از حرص و طول امل!
بپاسخ چنین گفت دهقان پیر
که: ای نوجوان خرده بر من مگیر
چو خوردیم ما کشته ی دیگران
که بودند تخم وفا پروران
بکاریم تا کشته ی ما خورند
مگر نام ما را به نیکی برند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شنیدم یکی روز بر طرف دشت
جوانی بدهقان پیری گذشت
هوش مصنوعی: روزی جوانی از میان دشت، کنار یک کشاورز پیر عبور کرد.
که خوی ا رخ افشاندش آفتاب
همی کشت نخل و همی داد آب
هوش مصنوعی: آفتاب باعث می‌شود که میوه‌ها روی درختان افشانده شوند و همچنین نخل‌ها را رشد دهد و به آنها آب بدهد.
جوان را شگفت آمد از کار وی
چنین گفت با پیر فرخنده پی
هوش مصنوعی: جوان از کار او شگفت‌زده شده و به پیر خوشحال گفت.
که: اکنون از پیری ای نیکبخت
همی لرزدت تن چو برگ درخت
هوش مصنوعی: اکنون به دلیل پیری، ای خوشبخت، بدنت مانند برگ درخت می‌لرزد.
چه کاری درختی که ناید بکار
از آن نه شکوفه ببینی نه بار؟!
هوش مصنوعی: اگر درختی نتواند به کار آید، نه شکوفه‌ای بر آن خواهید دید و نه میوه‌ای خواهد داشت.
ز انصاف اگر نگذری این عمل
دهد یاد از حرص و طول امل!
هوش مصنوعی: اگر از انصاف بگذری، این کار نشان‌دهنده‌ی حرص و آرزوی بلند تو خواهد بود!
بپاسخ چنین گفت دهقان پیر
که: ای نوجوان خرده بر من مگیر
هوش مصنوعی: دهقان پیر به نوجوان می‌گوید که: ای جوان، به من ایراد نگیرید.
چو خوردیم ما کشته ی دیگران
که بودند تخم وفا پروران
هوش مصنوعی: ما به بهای دیگران زندگی کرده‌ایم، کسانی که وفاداری و صداقت را در دل خود پرورانده‌اند.
بکاریم تا کشته ی ما خورند
مگر نام ما را به نیکی برند
هوش مصنوعی: بیایید کاری کنیم تا یادمان در خاطره‌ها نیکو باقی بماند، حتی اگر در طول زندگی‌مان به خاطر تلاش‌هایمان به زحمت بیفتیم.