شمارهٔ ۲۴ - حکایت
چو مأمون خلافت گرفت از امین
قوی شد ز تیغ یمانش یمین
یکی گفتش از محرمان: ای امیر
که روشن چو آیینه داری ضمیر
فلان بنده کز جود دادیش مال
ز سوء ادب بایدش گوشمال
نباشد بشاه جهان این نهان
که در بارگاه شهان جهان
نهد پا چو ز اندازه بیرون کسی
فتد رخنه در کار دولت بسی
دهد نیک و بد را، ادب امتیاز
وگرنه، که از مه ندانند باز
کسی کز ادب نیست در رویش آب
بود خوار در مجلس شیخ و شاب
ندانند مردم، چو شد آب روی
ندیمان شه را ز رندان کوی
اگر از سیاست نیازاریش
نه ز آن ره که رفته است باز آریش
برد رونق بزم شاهنشهی
که خود از ادب نیستش آگه ی
تبسم کنان گفت مأمون :بلی
چنین است رسم بزرگان، ولی
من از هر خطائی گر آیم بخشم
بکار غلامان کنم زهر چشم
بدشنامشان تلخ سازم لبان
شود تلخ از آن زهرم اول زبان
به بدخوییم نام چون شد بلند
چه سود از ادب بندگان بهرمند؟!
روا نیست باشد مرا از غضب
غلامان ادب پیشه، من بی ادب!
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو مأمون خلافت گرفت از امین
قوی شد ز تیغ یمانش یمین
هوش مصنوعی: وقتی مأمون به خلافت رسید، قدرت او به خاطر حمایت و وفاداری یارانش بیشتر شد.
یکی گفتش از محرمان: ای امیر
که روشن چو آیینه داری ضمیر
هوش مصنوعی: یکی از نزدیکان به امیر گفت: ای امیر، تو مانند آینه ای هستی که ضمیر و باطن تو روشن و واضع است.
فلان بنده کز جود دادیش مال
ز سوء ادب بایدش گوشمال
هوش مصنوعی: فلانی که از بخشش تو مال دریافت کرده، به خاطر بدرفتاریاش باید تنبیه شود.
نباشد بشاه جهان این نهان
که در بارگاه شهان جهان
هوش مصنوعی: در این دنیا کسی برتر از شاهان و دربارهایشان وجود ندارد.
نهد پا چو ز اندازه بیرون کسی
فتد رخنه در کار دولت بسی
هوش مصنوعی: وقتی کسی از حدود خود فراتر برود، مشکلات و اختلالات زیادی در امور ایجاد میشود.
دهد نیک و بد را، ادب امتیاز
وگرنه، که از مه ندانند باز
هوش مصنوعی: نیک و بد را با ادب از هم تشخیص میدهیم، وگرنه هیچکس نمیتواند از دل تاریکی حقیقت را بفهمد.
کسی کز ادب نیست در رویش آب
بود خوار در مجلس شیخ و شاب
هوش مصنوعی: کسی که ادب ندارد و آبروداری نمیکند، در محافل بزرگ و مهم به شدت کوچک و ذلیل خواهد بود.
ندانند مردم، چو شد آب روی
ندیمان شه را ز رندان کوی
هوش مصنوعی: مردم نمیدانند که وقتی آبروی دوستان و رفیقان در بین آنها برود، چه بر سر حاکمیت میآید.
اگر از سیاست نیازاریش
نه ز آن ره که رفته است باز آریش
هوش مصنوعی: اگر از سیاست ناراحتی، نگران نباش و به گذشتهها رجوع نکن.
برد رونق بزم شاهنشهی
که خود از ادب نیستش آگه ی
هوش مصنوعی: رونق و شکوه مهمانی شاهانهای را ببر که خود به آداب و رسوم آگاه نیست.
تبسم کنان گفت مأمون :بلی
چنین است رسم بزرگان، ولی
هوش مصنوعی: مأمون با لبخندی گفت: بله، اینطور است که بزرگان معمولاً رفتار میکنند، اما...
من از هر خطائی گر آیم بخشم
بکار غلامان کنم زهر چشم
هوش مصنوعی: من اگر از هر اشتباهی بگذرم، به کارهای بندگانم با تندی و خشونت برخورد میکنم.
بدشنامشان تلخ سازم لبان
شود تلخ از آن زهرم اول زبان
هوش مصنوعی: من با بدگوییهایشان، زبانم را تلخ میکنم و این زهر سخنانم باعث میشود که لبانشان نیز تلخ شوند.
به بدخوییم نام چون شد بلند
چه سود از ادب بندگان بهرمند؟!
هوش مصنوعی: وقتی که نام ما به خاطر خلق و خوی بدمان مشهور شده است، چه فایدهای دارد که دیگران در ادب و نزاکت خوب باشند؟
روا نیست باشد مرا از غضب
غلامان ادب پیشه، من بی ادب!
هوش مصنوعی: درست نیست که من با بیاحترامی خود باعث خشم افرادی شوم که اهل ادب و نزاکت هستند.