گنجور

شمارهٔ ۱۸ - حکایت

امیری امارت خدا‌داده داشت
غلامی و فرزندی آزاده داشت
شبی هر دو را در برابر نشاند
ز درج لب اینگونه گوهر فشاند
که: هر یک ازین روزگار دراز
هوایی که دارید گویید باز
که بینم شما را در اندیشه چیست؟!
ز خونابه و می در این شیشه چیست؟!
پسر گفتش: ای بخت آموزگار
همی‌خواهم از گردش روزگار
که باشد زمین زیر گنجم همه
به هر دشتم از تازی‌اسبان رمه
ز بسیاری نعمت و ناز من
به گیتی نباشد کس انباز من
غلام خردمند و روشن‌ضمیر
زمین را ببوسید و گفت: ای امیر
همی‌خواهم از کردگار جهان
که تا زنده‌ام آشکار و نهان
خرَم بنده و آزاد سازم ز جود
نه ز ایشان که داند مرا بنده بود
دگر از کرم بر فشانم درم
کنم بنده آزادگان از کرم
چو بشنفت از ایشان امیر این کلام
ببوسید از مهر روی غلام
نخستش ز مال خود آزاد کرد
ز آزادی او دلش شاد کرد
بگفت: ای تو را بخت فیروزمند
بلند اخترت کرده همّت بلند!
شنیدم سراسر همه رازتان
شد آویزهٔ گوشم آوازتان
همی‌بینم امروز فاش از نهان
که فردا چه خواهید دید از جهان
مرادم نه این بود از این سبز تشت
دریغ آسمان بر مرادم نگشت
مرا غیر ازین بود با خود قرار
ولی نیست در دست کس اختیار
بُرید آسمانم ز فرزند مهر
به کام تو گردید و گردد سپهر
ز تو دولت افزوده، زو کاسته؛
چه کوشم به کار خدا خواسته؟!
غلام چنینم، ز فرزند به
درخت برافشان، برومند به

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امیری امارت خدا‌داده داشت
غلامی و فرزندی آزاده داشت
هوش مصنوعی: یک فرمانروایی که خداوند به او مقام و ثروت داده بود، یک غلام و همچنین فرزندی آزاد نیز داشت.
شبی هر دو را در برابر نشاند
ز درج لب اینگونه گوهر فشاند
هوش مصنوعی: شبی، هر دو نفر را در کنار هم نشاند و از لبش به این شکل جواهراتی از سخن بیرون آمد.
که: هر یک ازین روزگار دراز
هوایی که دارید گویید باز
هوش مصنوعی: هر کدام از روزهای طولانی را که تجربه کرده‌اید، بگویید دوباره به یاد آورید.
که بینم شما را در اندیشه چیست؟!
ز خونابه و می در این شیشه چیست؟!
هوش مصنوعی: می‌پرسم که شما در چه فکر هستید؟ این شیشه که پر از خونابه و شراب است، نشان‌دهنده چه چیزی است؟
پسر گفتش: ای بخت آموزگار
همی‌خواهم از گردش روزگار
هوش مصنوعی: پسر گفت: ای مقدر، من می‌خواهم از وقایع و تغییرات زندگی درس بگیرم.
که باشد زمین زیر گنجم همه
به هر دشتم از تازی‌اسبان رمه
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که زیر گنبد آسمان، همه زمین‌ها و دشت‌ها برای من از تازی‌نژادان اسب‌های رمه پر شده است. یعنی طبیعت و سرزمین‌های وسیع زیر آسمان در اختیار من است و مشغول پرورش و نگهداری اسب‌ها هستم.
ز بسیاری نعمت و ناز من
به گیتی نباشد کس انباز من
هوش مصنوعی: از آن‌قدر نعمت و محبت من در دنیا کسی در کنار من نیست که هم‌پایه‌ام باشد.
غلام خردمند و روشن‌ضمیر
زمین را ببوسید و گفت: ای امیر
هوش مصنوعی: خدمتگزار باهوش و با بصیرت، زمین را بوسید و گفت: ای فرمانروا.
همی‌خواهم از کردگار جهان
که تا زنده‌ام آشکار و نهان
هوش مصنوعی: من از خداوند جهان خواسته‌ام که تا زمانی که زنده‌ام، حقایق را به من نشان دهد، چه آن‌هایی که در آیینه‌ی آشکار هستند و چه آن‌هایی که پنهان مانده‌اند.
خرَم بنده و آزاد سازم ز جود
نه ز ایشان که داند مرا بنده بود
هوش مصنوعی: من آزاد و خوشحالم، و این آزادی را از بخشش خدا می‌دانم. نه از افرادی که نمی‌دانند من در حقیقت بنده‌ای هستم.
دگر از کرم بر فشانم درم
کنم بنده آزادگان از کرم
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و محبت، از چیزهای باارزش خودم می‌ریزم تا آزادگان را خوشحال کنم و خدمتی به آنها بکنم.
چو بشنفت از ایشان امیر این کلام
ببوسید از مهر روی غلام
هوش مصنوعی: امیر وقتی این سخن را از آن‌ها شنید، با دلسوزی رخسار غلام را بوسید.
نخستش ز مال خود آزاد کرد
ز آزادی او دلش شاد کرد
هوش مصنوعی: شخص ابتدا دارایی خود را رها کرد و این آزادی او را شاد و خوشحال کرد.
بگفت: ای تو را بخت فیروزمند
بلند اخترت کرده همّت بلند!
هوش مصنوعی: او گفت: ای کسی که شانس و اقبال خوبی داری، ستاره‌ات به تو الطاف فراوانی داده و اراده‌ات نیز بلند و نیرومند است!
شنیدم سراسر همه رازتان
شد آویزهٔ گوشم آوازتان
هوش مصنوعی: شنیدم که همه اسرارتان به گوشم آویخته شد و صدای شما را می‌شنوم.
همی‌بینم امروز فاش از نهان
که فردا چه خواهید دید از جهان
هوش مصنوعی: امروز به وضوح می‌بینم چیزهایی را که قبلاً پنهان بوده‌اند، و این نشانه‌ای است از آنچه که فردا در جهان خواهید دید.
مرادم نه این بود از این سبز تشت
دریغ آسمان بر مرادم نگشت
هوش مصنوعی: منزاد ای کاش هدف من فقط این نبود که از این ظرف سبز رنگ آسمان بر هدفم بیفزاید.
مرا غیر ازین بود با خود قرار
ولی نیست در دست کس اختیار
هوش مصنوعی: من تصمیم دیگری با خود دارم، اما هیچ‌کس نمی‌تواند بر آن مسلط باشد.
بُرید آسمانم ز فرزند مهر
به کام تو گردید و گردد سپهر
هوش مصنوعی: آسمان دنیا از عشق تو به فرزند مهر، دگرگون شده و همچنان تغییر می‌کند.
ز تو دولت افزوده، زو کاسته؛
چه کوشم به کار خدا خواسته؟!
هوش مصنوعی: بر اثر محبت تو برکت و موفقیت به زندگی‌ام افزوده شده، اما به طور همزمان چیزی از آن نیز کاسته شده است؛ حالا من باید چه کار کنم تا به خواسته‌های الهی عمل کنم؟
غلام چنینم، ز فرزند به
درخت برافشان، برومند به
هوش مصنوعی: من از این نوع بنده هستم که شایستگی و بزرگی خود را از فرزند و نسل خود می‌دانم، مانند درختی که به رشد و بالندگی خود ادامه می‌دهد.