شمارهٔ ۴۲
ای عادلی که دیده رعایای این دیار
عدل تو را معاینه، عفو تو را عیان
دی بودم، آرمیده ز غوغای مرد و زن
کآمد یکی به حجرهٔ داعی ز راعیان
کامروز گاوی از رمه رم کرده سوی شهر
آمد مگر ندیده رعایت زراعیان
گویی به ره ز مزرعهای خورده خوشهای
وین قصه را رسانده به گوش تو ساعیان
از عدل و عفو تا چه پسند آیدت کنون
غفلت راعیان و شفاعت ز داعیان
شمارهٔ ۴۱ - و له هزل آذر: با هم، زن و شوی خردسالیشمارهٔ ۴۳ - تاریخ وفات محمد امین خان بیگدلی (۱۱۸۳ ه.ق): آه که خصمی نمود، دست به غارت گشود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای عادلی که دیده رعایای این دیار
عدل تو را معاینه، عفو تو را عیان
هوش مصنوعی: ای شخصی که رعیت این سرزمین، عدالت تو را به چشم خود میبینند و بخشش تو را به روشنی احساس میکنند.
دی بودم، آرمیده ز غوغای مرد و زن
کآمد یکی به حجرهٔ داعی ز راعیان
هوش مصنوعی: در دیروز، در آرامش و دور از هیاهوی مردان و زنان بودم که ناگهان یکی از پاسداران دین بر سرم آمد.
کامروز گاوی از رمه رم کرده سوی شهر
آمد مگر ندیده رعایت زراعیان
هوش مصنوعی: گاو سرگردانی از دستهاش دور شده و به سمت شهر میآید، اما توجهی به زحمت و تلاش کشاورزان ندارد.
گویی به ره ز مزرعهای خورده خوشهای
وین قصه را رسانده به گوش تو ساعیان
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که از یک مزرعه خوشهای را برداشت کردهاند و این داستان به گوش تو رسیده است، مانند اینکه خبر به دست ساعیان و رهگذران رسیده باشد.
از عدل و عفو تا چه پسند آیدت کنون
غفلت راعیان و شفاعت ز داعیان
هوش مصنوعی: هر تصمیمی که درباره انصاف و بخشش بگیری، اکنون غفلت سرپرستان و حمایت خواهان را در نظر بگیر.