شمارهٔ ۳۴
دوش، از گردش فلک که مدام
شاد غمگین کند، عزیز ذلیل
خاست آواز پایی و گفتم:
صور اول دمید اسرافیل
قاصدی دل سیاه و روی ترش
دیدم آمد زرنگ با زنبیل
کوزه یی چند داشت زنبیلش
ببهای خفیف و وزن ثقیل
تار چون بخت بیکسان غریب
تیره چون روی مفلسان معیل
گرد، چون گوی کودکان نحیف
تنگ، چون چشم خواجگان بخیل
پوست بر سر همه چو سلاخان
که هم از جیفه شان بود مندیل
بشمار در بهشت، ولی
گویی افتاد از سقر قندیل
داشت هر یک دوازده رخنه
چون ز دست و عصای موسی، نیل
همه، چون داغ لاله از سودا
دامن آلوده شان برب قلیل
حاش لله، چه رب و چه کوزه؟!
خم نیلی، در آن عصاره ی نیل!!
یا ز دود سریشم ماهی
خرده یی مانده در ته پاطیل
یا درین راه، پیک روی سیاه؛
که چو ابلیس بوده در تضلیل
ریخته آبروی خود در وی
روی بی آبش، اینک است دلیل
لیک از ضعف، معده ی کوزه
گشته فاسد، نیافته تحلیل
امتحان را، زدم در آن انگشت
گویی از سرمه دان برآید میل
بسته من لب ز خشم و، او میگفت؛
زیر لب: این که را کنم تحویل؟
گفتمش : کیستی تو، و اینها چیست؟!
که پسندیده بر من این تحمیل؟!
از چه اقلیمی، از کدامین شهر؟!
از چه او یماقی، از کدامین ایل؟!
گفت: من قاصدم ز حضرت آن
کش بود کف برزق خلق کفیل
سیدی از سلاله ی احمد
نام او احمد از نژاد خلیل
اینک از قم که دار الایمان است
او فرستادت این علی التعجیل
باورم نامد، آنچه گفت از وی
خورد چون رب، قسم برب جلیل
گفتمش: چیست باعث قلت؟
گفت: گفتند: رب للتقلیل
گفتم: استغفر الله، ای ملعون!
گفتم: استغفر الله، ای ضلیل
مشتغل من بمدح او، نسزد
کز تو در کارم افگند تعطیل
عجبا، کان حریف عهد گسل ؛
با چنین ارمغانت کرده گسیل
بوبد، آن، کش مشام نیست ضعیف
جوید، آن کش نظر نگشت کلیل!
سمن از ساحت چمن، نه خسک
نافه از آهوی ختن نه بسیل
نفرستاده یا وی این تحفه
یا فرستاده کردیش تبدیل
گفت: نه؛ گفتم: این همه هزل است
ز منش گوی، ای مرا تو وکیل
نیک هر کار می کند، نیک است؛
کل فعل من الجمیل جمیل
تا محلل، سیم مطلقه را
از حلولی بشو کند تحلیل
هم محبت برد، زر محلول
هم عدویت شود سراحلیل
شمارهٔ ۳۳ - تاریخ آب انبار (۱۱۸۹ ه.ق): فخر زمانه، حضرت حاجی ابوالحسنشمارهٔ ۳۵ - تاریخ آب انبار اصفهان (۱۱۸۹ ه.ق): بعهد دولت دارای گیتی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش، از گردش فلک که مدام
شاد غمگین کند، عزیز ذلیل
هوش مصنوعی: دیروز، از چرخش روزگار که همیشه انسان را شاد و غمگین میکند، یکی از عزیزان به ذلت افتاده است.
خاست آواز پایی و گفتم:
صور اول دمید اسرافیل
هوش مصنوعی: آوایی به گوشم رسید و گفتم: این صدا نشانهای از دمیدن در صور است که فرشته اسرافیل به صدا درآورده است.
قاصدی دل سیاه و روی ترش
دیدم آمد زرنگ با زنبیل
هوش مصنوعی: قاصدی را دیدم که دلش غمگین و چهرهاش ناراحت بود، اما به وضوح متوجه شدم که نسبت به کارش باهوش و چابک است و با خود کیسهای بسته دارد.
کوزه یی چند داشت زنبیلش
ببهای خفیف و وزن ثقیل
هوش مصنوعی: زنی چند کوزه داشت که با قیمت کم و وزن سنگین در بساطش فروخته میشد.
تار چون بخت بیکسان غریب
تیره چون روی مفلسان معیل
هوش مصنوعی: تار به مانند سرنوشت کسانی است که بختی مشابه دارند و غریب و تیره است مانند چهرهی کسانی که در فقر به سر میبرند و نسبت به دیگران نشان دیگری دارند.
گرد، چون گوی کودکان نحیف
تنگ، چون چشم خواجگان بخیل
هوش مصنوعی: گرد، شبیه گویهای بازی کودکان است که به طور فشرده و تنگ در دستانشان قرار میگیرد، مانند چشمان بخیل کسانی که به شدت حسادت میورزند.
پوست بر سر همه چو سلاخان
که هم از جیفه شان بود مندیل
هوش مصنوعی: همه انسانها همچون جلادانی هستند که از ضایعات و زبالههای خود، دستمال سر استفاده میکنند.
بشمار در بهشت، ولی
گویی افتاد از سقر قندیل
هوش مصنوعی: بهشت را بشمار، اما گویی که چراغی از جهنم افتاده است.
داشت هر یک دوازده رخنه
چون ز دست و عصای موسی، نیل
هوش مصنوعی: هر یک از آنها دوازده شکاف داشتند، مشابه به معجزهی موسی زمانی که نیل را شکافت.
همه، چون داغ لاله از سودا
دامن آلوده شان برب قلیل
هوش مصنوعی: همه مانند داغ لاله از عشق و شوق، گرفتار مشکلات و دغدغههای زندگی هستند.
حاش لله، چه رب و چه کوزه؟!
خم نیلی، در آن عصاره ی نیل!!
هوش مصنوعی: نمیتوان به هیچ دلیلی خداوند را با چیز دیگری مقایسه کرد؛ حالا چه خدا باشد، چه کوزهای. در عوض، درون این کوزه نیلی، جوهر و essence نیل را میبینی.
یا ز دود سریشم ماهی
خرده یی مانده در ته پاطیل
هوش مصنوعی: در زیر ته ظرف، چیزی شبیه به ماهی مانده که به نظر میرسد از دود و لزجی ناشی از کنده شده است.
یا درین راه، پیک روی سیاه؛
که چو ابلیس بوده در تضلیل
هوش مصنوعی: در این مسیر، میتوان پیکر کسی را دید که با چهرهای سیاه همچون ابلیس، باعث گمراهی و سرگردانی دیگران شده است.
ریخته آبروی خود در وی
روی بی آبش، اینک است دلیل
هوش مصنوعی: آبروی خود را در حضور کسی که آبرو ندارد، به خطر انداختهای. اکنون این مورد، نشانهی واضحی است.
لیک از ضعف، معده ی کوزه
گشته فاسد، نیافته تحلیل
هوش مصنوعی: اما به خاطر ضعف، معدهام مانند کوزه خراب شده و نتوانستم تحلیلی از آن بکنم.
امتحان را، زدم در آن انگشت
گویی از سرمه دان برآید میل
هوش مصنوعی: امتحان را به گونهای انجام دادم که انگار از یک سرمهدان، رنگی خارج میشود.
بسته من لب ز خشم و، او میگفت؛
زیر لب: این که را کنم تحویل؟
هوش مصنوعی: من از خشم سکوت کردهام و او زیر لب میگفت: «با این وضعیت چه کسی را باید حساب کنم؟»
گفتمش : کیستی تو، و اینها چیست؟!
که پسندیده بر من این تحمیل؟!
هوش مصنوعی: به او گفتم: تو کیستی و این چیزها چه هستند؟ چرا این فشار و تحمیل بر من خوشایند شده است؟
از چه اقلیمی، از کدامین شهر؟!
از چه او یماقی، از کدامین ایل؟!
هوش مصنوعی: از کدام سرزمین و از کدام شهر آمدهای؟ از چه نژادی و از کدام قوم و قبیلهای؟
گفت: من قاصدم ز حضرت آن
کش بود کف برزق خلق کفیل
هوش مصنوعی: او گفت: من پیام آورم از جانب آن کسی که به میزان رزق و روزی انسانها آگاهی دارد و مسئولیت تأمین معاش آنان را بر عهده دارد.
سیدی از سلاله ی احمد
نام او احمد از نژاد خلیل
هوش مصنوعی: شخصی از نسل پیامبر احمد (ص) که خود نیز احمد نامیده میشود و نسبش به حضرت ابراهیم میرسد.
اینک از قم که دار الایمان است
او فرستادت این علی التعجیل
هوش مصنوعی: اکنون از قم که شهر ایمان است، او این علی التعجیل را برای تو فرستاده است.
باورم نامد، آنچه گفت از وی
خورد چون رب، قسم برب جلیل
هوش مصنوعی: باورم نمی شد که آنچه او گفت، مانند عسل شیرین است. قسم به بزرگی خداوند، حرف او مرا تحت تاثیر قرار داد.
گفتمش: چیست باعث قلت؟
گفت: گفتند: رب للتقلیل
هوش مصنوعی: به او گفتم: چه چیزی باعث این کاهش شده است؟ او پاسخ داد: گفتند که این کار به خاطر پروردگاری است که به کم کردن تمایل دارد.
گفتم: استغفر الله، ای ملعون!
گفتم: استغفر الله، ای ضلیل
هوش مصنوعی: گفتم: از خدا طلب بخشش میکنم، ای نفرینشده! گفتم: از خدا طلب بخشش میکنم، ای گمراه!
مشتغل من بمدح او، نسزد
کز تو در کارم افگند تعطیل
هوش مصنوعی: غرق در ستایش او هستم و این مناسب نیست که تو کارهایم را راکد و بیفایده کنی.
عجبا، کان حریف عهد گسل ؛
با چنین ارمغانت کرده گسیل
هوش مصنوعی: عجب! با این حال که رفیق عهد و وفا بودی، اما اینگونه که تو را فرستادهاند، شگفتانگیز است.
بوبد، آن، کش مشام نیست ضعیف
جوید، آن کش نظر نگشت کلیل!
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، ممکن است که چیزی برای ما نامحسوس و دور از دسترس باشد، اما افرادی که قوی و توانمند هستند، میتوانند آن را احساس کنند یا درک کنند. این نشان میدهد که قدرت و توانمندی میتواند ما را به فهم و درک عمیقتری از امور هدایت کند.
سمن از ساحت چمن، نه خسک
نافه از آهوی ختن نه بسیل
هوش مصنوعی: سمن از باغ چمن، مانند خسک، که از گریبان آهوی ختن میبارد، نیست.
نفرستاده یا وی این تحفه
یا فرستاده کردیش تبدیل
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که اگر چیزی از طرف کسی به ما نمیرسد، ممکن است که خودمان آن را به اشتباه تفسیر کرده یا معنا کرده باشیم. به عبارت دیگر، چگونگی درک ما از موضوعات و هدایا میتواند بر تأثیر آنچه دریافت میکنیم، تأثیر بگذارد.
گفت: نه؛ گفتم: این همه هزل است
ز منش گوی، ای مرا تو وکیل
هوش مصنوعی: او گفت: نه؛ من گفتم: تمام این سخنان بیمورد ناشی از رفتار و طرز فکر توست، پس تو، ای وکیل من، باید درستتر سخن بگویی.
نیک هر کار می کند، نیک است؛
کل فعل من الجمیل جمیل
هوش مصنوعی: هر کاری که خوب انجام شود، خوب است؛ تمام اعمال زیبا، زیبا هستند.
تا محلل، سیم مطلقه را
از حلولی بشو کند تحلیل
هوش مصنوعی: تا زمانی که کسی بهطور مطلق از بند رهایی نیافته، نمیتواند به طور کامل از مشکلات و محدودیتها آزاد شود.
هم محبت برد، زر محلول
هم عدویت شود سراحلیل
هوش مصنوعی: دوستی میتواند به ما عشق و محبت ببخشد، اما همانطور که دوستی خوب است، دشمنی هم میتواند به دنبال داشته باشد.