گنجور

شمارهٔ ۳۲ - قطعه

بر آستانه ی جانان، که روضه ی ارم است؛
اگر تو را گذری افتد ای نسیم شمال
بگو: ز کوی تو رفتم، بشوق اینکه مرا
چو دوستان قدمی چند آیی از دنبال
باین امید دگر باز آمدم سویت
که بر سر رهم آیی و پرسیم احوال
ولی ز خانه تو در رفتن و در آمدنم
برون نیامدی ای شمع حجله گاه جمال
تغافل تو همانا بمن بود مخصوص
وگرنه غیر من رانده از حریم وصال
دگر هزار کس از شهر رفت و باز آمد
که هم مشایعتش کردی و هم استقبال

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر آستانه ی جانان، که روضه ی ارم است؛
اگر تو را گذری افتد ای نسیم شمال
هوش مصنوعی: در نزد محبوبی که بهشتی است، اگر نسیم خوشبوی شمال به تو برخورد کند.
بگو: ز کوی تو رفتم، بشوق اینکه مرا
چو دوستان قدمی چند آیی از دنبال
هوش مصنوعی: بگو: به سوی تو رفتم، با شوق این که امیدوارم تو نیز چند قدمی از پی من بیایی مثل دوستان.
باین امید دگر باز آمدم سویت
که بر سر رهم آیی و پرسیم احوال
هوش مصنوعی: من با این امید دوباره به سوی تو برگشتم که تو بر سر راهم بیایی و احوالم را بپرسی.
ولی ز خانه تو در رفتن و در آمدنم
برون نیامدی ای شمع حجله گاه جمال
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من از خانه‌ات می‌روم و می‌آیم، تو هیچ‌گاه از آنجا خارج نشدی ای شمعی که در حجله‌گاه زیبایی می‌درخشی.
تغافل تو همانا بمن بود مخصوص
وگرنه غیر من رانده از حریم وصال
هوش مصنوعی: توجه نکردن تو فقط به من اختصاص دارد و اگر غیر از من کسی را از نزدیکی و وصال خود دور کرده‌ای.
دگر هزار کس از شهر رفت و باز آمد
که هم مشایعتش کردی و هم استقبال
هوش مصنوعی: هزاران نفر دیگر از این شهر رفتند و دوباره برگشتند، که تو هم آنها را بدرقه کردی و هم به استقبالشان آمدی.