گنجور

شمارهٔ ۲۲ - تاریخ فوت محمد قلی بیگ (۱۱۷۹ه.ق)

آه، که ابری سیه، بست تتق در چمن
آه که بادی خنک، کرد به گلشن عبور
کز نم آن، تیره ابر، شد چمن از سبزه پاک؛
وز دم آن سرد باد، شد سمن از برگ عور
لالهٔ رنگین راغ، سوخته از درد و داغ؛
نرگس شهلای باغ، گشته ز اندوه کور
رفت ز خورشید تاب، از نم اشک سحاب؛
باغ جهان شد خراب، از دم سرد دبور
هم به فلک بسته شد، راه سعود و نحوس؛
هم به زمین خسته شد، جان وحوش و طیور
من، متحیر که چیست باعث این انقلاب؟!
من متفکر که کیست واسطهٔ این فتور؟
ناگه صاحبدلی، گفت: مگر غافلی
رفت محمد قلی بیگ ز دار غرور
آنکه چو او ننگرد، چشم زمین و زمان
آنکه چو او ناورد، دور سنین و شهور
آنکه ازین خاکدان، شد چو به باغ جنان
خدمت او را به جان کرد چه غلمان چه حور
آنکه مسافر چو گشت، سوی جنان از جهان؛
خلق جهان راست سوک، اهل جنان راست سور
ز آذر غمگین کسی خواست چو تاریخ، گفت:
«کرده محمد قلی، جای بدار السرور»
لوح خطا شویدش فضل کریم و رحیم
دل به عطا جویدش، جود عفو غفور

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آه، که ابری سیه، بست تتق در چمن
آه که بادی خنک، کرد به گلشن عبور
هوش مصنوعی: اوه، که ابری تیره در چمن سایه افکنده است، و چه خوب است که باد خنکی به گلستان می‌وزد.
کز نم آن، تیره ابر، شد چمن از سبزه پاک؛
وز دم آن سرد باد، شد سمن از برگ عور
هوش مصنوعی: به خاطر بارانی که از ابر تیره می‌بارد، چمن از سبزه‌ها خالی می‌شود و به دلیل وزش باد سرد، گل سمن نیز از برگ‌هایش عریان می‌گردد.
لالهٔ رنگین راغ، سوخته از درد و داغ؛
نرگس شهلای باغ، گشته ز اندوه کور
هوش مصنوعی: گل‌های رنگارنگ در باغ، از شدت درد و سوز و گداز سوخته‌اند؛ و نرگس‌های زیبا نیز، به خاطر اندوهی که دارند دیگر نمی‌توانند ببینند.
رفت ز خورشید تاب، از نم اشک سحاب؛
باغ جهان شد خراب، از دم سرد دبور
هوش مصنوعی: خورشید از تابش خود با رفتن، نورش را کم کرده و از اشک‌هایی که همچون باران می‌ریزند، باغ جهان ویران شده است. این خرابی از وزش ناگهانی و سرد باد ناشی می‌شود.
هم به فلک بسته شد، راه سعود و نحوس؛
هم به زمین خسته شد، جان وحوش و طیور
هوش مصنوعی: راه صعود و سقوط به آسمان مسدود شد؛ و جان حیوانات و پرندگان نیز بر روی زمین خسته و فرسوده گردید.
من، متحیر که چیست باعث این انقلاب؟!
من متفکر که کیست واسطهٔ این فتور؟
هوش مصنوعی: من در حیرت هستم که چه چیزی باعث این دگرگونی شده است! در حالی که در تفکر هستم، می‌خواهم بدانم که چه کسی عوامل این آشفتگی را به وجود آورده است؟
ناگه صاحبدلی، گفت: مگر غافلی
رفت محمد قلی بیگ ز دار غرور
هوش مصنوعی: ناگهان شخص با بصیرتی گفت: آیا بی‌خبر هستی که محمد قلی بیگ از دنیای فریب و غرور رفت؟
آنکه چو او ننگرد، چشم زمین و زمان
آنکه چو او ناورد، دور سنین و شهور
هوش مصنوعی: کسی که مانند او را نمی‌توان دید، نگاه همه زمین و زمان به اوست. کسی که مانند او به وجود نمی‌آید، زمان‌ها و سال‌ها دور از او می‌گذرد.
آنکه ازین خاکدان، شد چو به باغ جنان
خدمت او را به جان کرد چه غلمان چه حور
هوش مصنوعی: شخصی که از این دنیای خاکی به بهشت می‌رسد، به او با تمام وجود خدمت می‌شود، چه از طرف جوانان بهشتی و چه از جانب حوری‌ها.
آنکه مسافر چو گشت، سوی جنان از جهان؛
خلق جهان راست سوک، اهل جنان راست سور
هوش مصنوعی: زمانی که مسافر به سوی بهشت از این دنیا حرکت می‌کند، مردم این دنیا اندوهگین هستند و در عوض، اهل بهشت مشغول شادی و سرور هستند.
ز آذر غمگین کسی خواست چو تاریخ، گفت:
«کرده محمد قلی، جای بدار السرور»
هوش مصنوعی: کسی از آذر که غمگین بود، خواسته بود تا تاریخ گذشته را مرور کند. در این گفتگو، او به شخصیت محمد قلی اشاره می‌کند و می‌گوید که باید گذشته را در جایی محفوظ داشت.
لوح خطا شویدش فضل کریم و رحیم
دل به عطا جویدش، جود عفو غفور
هوش مصنوعی: اگر لوح دل او پر از اشتباهات باشد، رحمت و کرامت خداوند او را می‌پوشاند و او با دلش به دنبال بخشش و عطا است، زیرا خداوند بخشنده و غفور است.