گنجور

شمارهٔ ۹۵

به حسرت مردم و، آخر ندیدم روی یار خود
سزای من که از اول نکردم فکر کار خود
رود گر صید گامی چند و صیاد از قفای او
نه از بیم است، میخواهد ببیند اعتبار خود
غم عشقت نمیگویم بمردم، ساده لوحی بین؛
که پنهان میکنم از خلق راز آشکار خود
نگویم وعده ی وصل تو با خود، تا سپارم جان؛
که ترسم روز محشر نیز باشم شرمسار خود
به حسرت مردم و آذر ندیدم روی یار خود
کنون مانده است کار من، که او کرده است کار خود

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به حسرت مردم و، آخر ندیدم روی یار خود
سزای من که از اول نکردم فکر کار خود
هوش مصنوعی: من همیشه در آرزوی مردم بوده‌ام و در نهایت هرگز نتوانستم چهره محبوبم را ببینم. این در حالی است که از همان ابتدا به عواقب کارهایم فکر نکرده بودم.
رود گر صید گامی چند و صیاد از قفای او
نه از بیم است، میخواهد ببیند اعتبار خود
هوش مصنوعی: اگر رود مدتی در آرامش حرکت کند و صیاد پشت سر او باشد نه از ترس، بلکه به این خاطر که می‌خواهد ببیند چه اعتباری دارد.
غم عشقت نمیگویم بمردم، ساده لوحی بین؛
که پنهان میکنم از خلق راز آشکار خود
هوش مصنوعی: من از غم عشق تو نمی‌گویم که بمیرم، چون ساده‌لوحی اگر کسی فکر کند؛ من راز واضح خود را از دیگران پنهان می‌کنم.
نگویم وعده ی وصل تو با خود، تا سپارم جان؛
که ترسم روز محشر نیز باشم شرمسار خود
هوش مصنوعی: نمی‌گویم که به زودی به وصالت میرسم تا جانم را فدای تو کنم؛ زیرا می‌ترسم در روز قیامت نیز از این مسأله شرمنده باشم.
به حسرت مردم و آذر ندیدم روی یار خود
کنون مانده است کار من، که او کرده است کار خود
هوش مصنوعی: من تنها به خاطر حسرت دیگران، حتی آذر را هم نمی‌توانم ببینم. اکنون من در وضعیت عجیبی قرار دارم؛ زیرا او کار خودش را انجام داده است و من هنوز به دنبال یارم.