گنجور

شمارهٔ ۹۰

با هم افسوس بتانی که در این ملک شهند
دست دادند که دستی بدل ما ننهند
دل و جان، از دو نگه میبری و دلشدگان
یک نگه دیده و در حسرت دیگر نگهند
رسته از زاری ایشان ز جفایت خلقی
عاشقان تو، ز ره گم شده و خضر رهند
عافیت را بجهان قدر ندانند مگر
آن گدایان که بهمسایگی پادشهند!
ای که داری سر خون ریختن اهل وفا
زین گنه کشتنیم من، دگران بیگنهند!

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با هم افسوس بتانی که در این ملک شهند
دست دادند که دستی بدل ما ننهند
هوش مصنوعی: در اینجا به یادآوری این نکته پرداخته می‌شود که در این سرزمین، افسوس بر کسانی که قدرت را در دست دارند، به نفع خود اقدام کردند و به فکر کمک به ما نیستند.
دل و جان، از دو نگه میبری و دلشدگان
یک نگه دیده و در حسرت دیگر نگهند
هوش مصنوعی: دل و جان در اثر دو نگاه تو می‌رود، اما عاشقان فقط یک نگاه را دیده‌اند و در حسرت نگاه دیگر مانده‌اند.
رسته از زاری ایشان ز جفایت خلقی
عاشقان تو، ز ره گم شده و خضر رهند
هوش مصنوعی: برخی از عاشقان تو به خاطر ستم و بی‌رحمی مردم از درد و رنج خود رهایی یافته‌اند، مانند کسانی که در مسیر گم شده و به دنبال راهیابی هستند.
عافیت را بجهان قدر ندانند مگر
آن گدایان که بهمسایگی پادشهند!
هوش مصنوعی: تنها کسانی که در همسایگی پادشاهان هستند، ارزش آسایش و آرامش را درک می‌کنند، چرا که دیگران اهمیت آن را نمی‌دانند.
ای که داری سر خون ریختن اهل وفا
زین گنه کشتنیم من، دگران بیگنهند!
هوش مصنوعی: ای کسی که به خاطر خونریزی اهل وفا، به ما ظلم می‌کنی، ما که گناهی نداریم و دیگران هم بی‌گناه هستند!