شمارهٔ ۸۱
مطرب امشب ناله سر کرده است، نایی میزند
در میان ناله حرف آشنایی میزند
خدمت دیرین من بین، ورنه در آغاز عشق
هرکه را بینی دم از مهر و وفایی میزند
نو گرفتار است دل، از اضطراب او مرنج
صید در آغاز بستن، دست و پایی میزند!
بوالعجب آب و هوایی دارد این بستانسرا
بر سر یک شاخ هر مرغی نوایی میزند
حسرت زخم دگر از خنجرت دارد اگر
کشتهٔ تیغ تو حرف خونبهایی میزند
وادی گمگشتگان عشق را خضریم ما
هرکه ره گم میکند، ما را صدایی میزند
باز امشب آن سگ کو همنشین آذر است
خسروی، لاف محبت با گدایی میزند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مطرب امشب ناله سر کرده است، نایی میزند
در میان ناله حرف آشنایی میزند
هوش مصنوعی: امشب، سازندهی موسیقی شروع به ناله کرده و در میان این نالهها، سخنان آشنا و دلنشینی به زبان میآورد.
خدمت دیرین من بین، ورنه در آغاز عشق
هرکه را بینی دم از مهر و وفایی میزند
هوش مصنوعی: به دوستی و عشق من دقیق شو، چون در ابتدا هرکس را که ببینی از محبت و وفاداری صحبت میکند.
نو گرفتار است دل، از اضطراب او مرنج
صید در آغاز بستن، دست و پایی میزند!
هوش مصنوعی: دل تازهگرفته و ناآرام است، از نگرانیاش ناراحت نباش. مانند صیدی که در شروع捕 کردن به تلاطم و دست و پا زدن میافتد!
بوالعجب آب و هوایی دارد این بستانسرا
بر سر یک شاخ هر مرغی نوایی میزند
هوش مصنوعی: این بستانسرا بدون شک حال و هوای عجیبی دارد، زیرا هر پرندهای که روی یک شاخه نشسته، صدایی خاص و متفاوت از خود تولید میکند.
حسرت زخم دگر از خنجرت دارد اگر
کشتهٔ تیغ تو حرف خونبهایی میزند
هوش مصنوعی: اگر تو با زخمهای خود کسی را کشته باشی، او به خاطر درد و حسرتی که از تیر و تیغ تو دارد، ممکن است از روی نفرت یا غم بشیند و حرفهای تلخی به زبان بیاورد.
وادی گمگشتگان عشق را خضریم ما
هرکه ره گم میکند، ما را صدایی میزند
هوش مصنوعی: ما در سرزمین عشق که گم شدهها هستند، حضور داریم. هر کسی که در جستن راه خود دچار سردرگمی شده باشد، صدای ما را میشنود.
باز امشب آن سگ کو همنشین آذر است
خسروی، لاف محبت با گدایی میزند
هوش مصنوعی: امشب آن سگی که همدم آذر است، مانند یک پادشاه، به ادعای عشق و محبت میپردازد در حالی که خود را نیازمند و فقیر نشان میدهد.