گنجور

شمارهٔ ۷۹

مرا عجز و تو را بیداد دادند
بهر کس آنچه باید داد دادند
برهمن را، وفا تعلیم کردند
صنم را، بیوفائی یاد دادند
به افسون، دست و پای صید بستند
بدست صید کش صیاد دادند
گران کردند گوش گل، پس آنگه
به بلبل رخصت فریاد دادند
سراغ حجله ی شیرین گرفتم
نشانم تربت فرهاد دادند
زدند آتش بجان پروانه را شب
سحر خاکسترش بر باد دادند
سر زنجیر آذر را گرفتند
بدست سنگدل جلاد دادند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا عجز و تو را بیداد دادند
بهر کس آنچه باید داد دادند
هوش مصنوعی: من ناتوانی را تجربه می‌کنم و تو ظلم را؛ به هر کس آنچه که شایسته‌اش بود، داده شد.
برهمن را، وفا تعلیم کردند
صنم را، بیوفائی یاد دادند
هوش مصنوعی: بندهایی از زندگی آموزه‌های وفا و بی‌وفایی را به افراد مختلف می‌آموزند؛ برهمن به وفاداری و صنم به بی‌وفایی عادت می‌کند.
به افسون، دست و پای صید بستند
بدست صید کش صیاد دادند
هوش مصنوعی: با ترفندی شکار را به دام انداختند و آن را به دست صیاد سپردند.
گران کردند گوش گل، پس آنگه
به بلبل رخصت فریاد دادند
هوش مصنوعی: گل به بلبل اجازه داد تا شکایت کند و غم خود را به گوش دیگران برساند، زیرا او احساس سنگینی و ناراحتی کرده بود.
سراغ حجله ی شیرین گرفتم
نشانم تربت فرهاد دادند
هوش مصنوعی: به جستجوی جایی برای عشق شیرین رفتم، اما تنها نشانی از قبر فرهاد به من دادند.
زدند آتش بجان پروانه را شب
سحر خاکسترش بر باد دادند
هوش مصنوعی: در دل شب، آتش به جان پروانه‌انداختند و در نهایت، خاکستر او را به باد سپردند.
سر زنجیر آذر را گرفتند
بدست سنگدل جلاد دادند
هوش مصنوعی: آذر را از سر زنجیر گرفتند و به دست جلاد سنگدل سپردند.