شمارهٔ ۷۷
نخست کاش در خانقاه می بستند
که شیخ شهر نداند که صوفیان مستند
صبا ز من بحریفان زیردست آزار
بگو که: کارکنان فلک، زبردستند
جدا ز بزم تو مردم، خلاف آن یاران
که در جدایی هم، صبر می توانستند
کجا رواست که دلهای دوستان شکنی؟!
باین گناه که بستند عهد و نشکستند!
بود بحشر جز آذر هزار کشته تو را
گر از تو او نکند شکوه، دیگران هستند!
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نخست کاش در خانقاه می بستند
که شیخ شهر نداند که صوفیان مستند
هوش مصنوعی: ای کاش در صومعه (خانقاه) درهای بسته میشد تا شیخ شهر از حال دل صوفیان و حالتی که دارند، باخبر نشود.
صبا ز من بحریفان زیردست آزار
بگو که: کارکنان فلک، زبردستند
هوش مصنوعی: ای باد خنک، به دوستان ضعیف من بگو که: کارگزاران آسمان، بسیار توانا و ماهر هستند.
جدا ز بزم تو مردم، خلاف آن یاران
که در جدایی هم، صبر می توانستند
هوش مصنوعی: من از شادی و جشن تو دور شدهام، بر خلاف دوستانی که در دوری، میتوانستند شکیبایی کنند.
کجا رواست که دلهای دوستان شکنی؟!
باین گناه که بستند عهد و نشکستند!
هوش مصنوعی: چطور میتوانی دلهای دوستان را بشکنی؟! با این حال که آنها عهد و پیمان خود را نگه داشتهاند و وفادار ماندهاند!
بود بحشر جز آذر هزار کشته تو را
گر از تو او نکند شکوه، دیگران هستند!
هوش مصنوعی: در روز قیامت، اگر هزاران نفر به خاطر تو کشته شوند و تو از آنها شکایتی نکنی، دیگران هم در این موضوع وجود دارند که ممکن است شکایت کنند!