گنجور

شمارهٔ ۵۸

قاصد، از ننگ زمن نامه بجایی نبرد
ور برد، نام چو من بیسر و پایی نبرد!
حال آن بنده چه باشد، که چو آزاد شود
جز در خواجه ی خود، راه بجایی نبرد
غیر افتد بگمان، کز پی دلجویی اوست؛
چو بجورم کشد و نام خطائی نبرد
نام من برد، ندانم ز غضب یا کرم است؟!
ز آنکه شاهی بعبث نام گدایی نبرد!
میرود از همه کس قاصد و من میگویم
که: پیامی ز منش غیر دعایی نبرد
نبرم از تو شکایت بکسی جز تو، که دوست
گله ی دوست بجز دوست بجایی نبرد
غیر آذر، که ز غم مرد و ازو شکوه نکرد
دگر آن به که کسی نام وفائی نبرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قاصد، از ننگ زمن نامه بجایی نبرد
ور برد، نام چو من بیسر و پایی نبرد!
هوش مصنوعی: پیام‌آور، اگر نامه‌ای از من به جایی ببرد، در واقع آن را از ننگ من خواهد برد؛ زیرا نامی مثل من که بی‌هیچ مقامی است، قابل انتقال نیست.
حال آن بنده چه باشد، که چو آزاد شود
جز در خواجه ی خود، راه بجایی نبرد
هوش مصنوعی: حال آن بنده چه خواهد بود، که وقتی آزاد شود، جز خدمت به آقای خود، به هیچ جا نرود.
غیر افتد بگمان، کز پی دلجویی اوست؛
چو بجورم کشد و نام خطائی نبرد
هوش مصنوعی: اگر کسی به گمان بیفتد که او قصد دلجویی دارد، وقتی که به بی‌رحمی رفتار کند و بر من عیبی نگذارد.
نام من برد، ندانم ز غضب یا کرم است؟!
ز آنکه شاهی بعبث نام گدایی نبرد!
هوش مصنوعی: اسم من را ذکر کرده، نمی‌دانم آیا به خاطر خشم است یا محبت؟ زیرا شاهان برای هیچ‌کس نام گدایان را نمی‌برند!
میرود از همه کس قاصد و من میگویم
که: پیامی ز منش غیر دعایی نبرد
هوش مصنوعی: شخصی می‌خواهد به همه خبر برساند و من می‌گویم که پیام من از دل هیچ‌کس غیر از دعا و نیکی برنمی‌خیزد.
نبرم از تو شکایت بکسی جز تو، که دوست
گله ی دوست بجز دوست بجایی نبرد
هوش مصنوعی: من هیچ شکایتی از تو به دیگری نمی‌برم، چرا که وقتی دوست از دوستش گله‌مند است، این موضوع را فقط باید بین خودشان حل کنند و نه به دیگران بگویند.
غیر آذر، که ز غم مرد و ازو شکوه نکرد
دگر آن به که کسی نام وفائی نبرد
هوش مصنوعی: جز آذر که از غم جان داد و دیگر نتوانست شکایت کند، بهتر است که کسی نامی از وفا نبرد.