گنجور

شمارهٔ ۴۷

کجا روم؟ که اگر باشدم ز دست شکایت
شکایتی است که دارد ز شه گدای ولایت!
همیشه با سگ کویت جفای غیر شمارم
چو دوستی که ز دشمن کند بدوست شکایت
چو دوست با تو بود دوست، از گنه چه تزلزل؟!
چو خواجه بر سر لطف است، بنده را چه جنایت؟!
تو خواجه ی من و من بنده ی تو، لیک چه حاصل؟!
مرا فراق تو کشت و، ندیدم از تو حمایت!
بروز کشور آزادگان، چو عاشقی آذر
بدیگری ز تو این درد تا نکردم سرایت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کجا روم؟ که اگر باشدم ز دست شکایت
شکایتی است که دارد ز شه گدای ولایت!
هوش مصنوعی: به کجا بروم؟ زیرا اگر بروم نیز، از دست شکایت دارم؛ شکایتی که مربوط به پادشاه گدای ولایت است.
همیشه با سگ کویت جفای غیر شمارم
چو دوستی که ز دشمن کند بدوست شکایت
هوش مصنوعی: هرگز از کسی غیر از تو، به دوست تو شکایت نخواهم کرد، مانند دوستی که نگران آزاری است که دشمن به او رسانده است.
چو دوست با تو بود دوست، از گنه چه تزلزل؟!
چو خواجه بر سر لطف است، بنده را چه جنایت؟!
هوش مصنوعی: وقتی که دوستی در کنار توست و مهربانی می‌کند، چرا باید نگران اشتباهات و گناهان خود باشی؟ وقتی که سرپرست و لطف و محبت او شامل حال توست، دیگر گناهی از جانب تو چه اهمیتی دارد؟
تو خواجه ی من و من بنده ی تو، لیک چه حاصل؟!
مرا فراق تو کشت و، ندیدم از تو حمایت!
هوش مصنوعی: تو صاحب من هستی و من بنده توام، اما نتیجه‌اش چیست؟ دوری تو مرا به شدت آزار می‌دهد و هیچ حمایتی از تو نمی‌بینم!
بروز کشور آزادگان، چو عاشقی آذر
بدیگری ز تو این درد تا نکردم سرایت
هوش مصنوعی: در سرزمین آزادگان، مانند عاشقانی که در آتش عشق می‌سوزند، این درد از تو سرایت نکرده است.