گنجور

شمارهٔ ۴۶

حیات جاودان بخشد بعاشق لعل خندانت
بود سرچشمه ی آب بقا چاک زنخدانت
نباشی گر تو شمع تربت ما نیست دلسوزی؛
که افروزد چراغی بر سر خاک شهیدانت!
نمیدانی چرا شد چاک تا دامن گریبانم؟!
مگر روزی بدست چون خودی افتد گریبانت!
از آن هر دم بچاک سینه ی اهل وفا خندی
که تا ریزد نمک بر زخم دل‌ها از نمکدانت
بحشر از کشتن آذر، مکن انکار میترسم
خجل گردی چو بیرون آورد از سینه پیکانت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حیات جاودان بخشد بعاشق لعل خندانت
بود سرچشمه ی آب بقا چاک زنخدانت
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی لبخند تو به عاشق زندگی ابدی می‌بخشد و به مانند منبعی از آب حیات، از چاک گودی گردنت جاری می‌شود.
نباشی گر تو شمع تربت ما نیست دلسوزی؛
که افروزد چراغی بر سر خاک شهیدانت!
هوش مصنوعی: اگر تو در کنار ما نباشی، شاید هیچ‌کس به یاد ما نیست و دلسوزی نمی‌کند؛ که چراغی را بر مزار شهیدان روشن کند!
نمیدانی چرا شد چاک تا دامن گریبانم؟!
مگر روزی بدست چون خودی افتد گریبانت!
هوش مصنوعی: نمی‌دانی چرا دامن گریبانم پاره شده است؟ آیا روزی نمی‌رسد که خودت هم چنین وضعیتی پیدا کنی؟
از آن هر دم بچاک سینه ی اهل وفا خندی
که تا ریزد نمک بر زخم دل‌ها از نمکدانت
هوش مصنوعی: هر لحظه با شور و شوق به دل‌های وفاداران لبخند بزن، تا از شیرینی لبخند تو دردهای درونشان کم شود و به زخم‌هایشان آرامش ببخشد.
بحشر از کشتن آذر، مکن انکار میترسم
خجل گردی چو بیرون آورد از سینه پیکانت
هوش مصنوعی: در روز قیامت، از کشتن آذر (نماد آتش) هرگز انکار نکن؛ زیرا می‌ترسم که وقتی پیام تو را از صدرت بیرون بکشند، دچار شرمندگی شوی.