گنجور

شمارهٔ ۴۴

ز آن سویش ای نسیم صبا می‌فرستمت
کآری خبر، وگرنه چرا می‌فرستمت؟!
دردم نکشته، زود رسان آنچه از طبیب؛
بیمارم و برای دوا می‌فرستمت!
ای مرغ دل، مباد شوی مبتلا، که من
ناچارم و به دام بلا می‌فرستمت!
ترسم ز شوق، نامه نگیری ز من؛ روی
گر گویمت رفیق کجا می‌فرستمت؟!
تا دانی از جدایی تو دربه‌در شدم
از هر دیار نامه جدا می‌فرستمت!

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز آن سویش ای نسیم صبا می‌فرستمت
کآری خبر، وگرنه چرا می‌فرستمت؟!
هوش مصنوعی: از آن طرف، ای نسیم صبحگاهی، تو را می‌فرستم که خبری را بیاوری، وگرنه دلیلی برای فرستادن تو ندارم!
دردم نکشته، زود رسان آنچه از طبیب؛
بیمارم و برای دوا می‌فرستمت!
هوش مصنوعی: من هنوز زنده‌ام، اما به سرعت نیازم را به آنچه پزشک برایم تجویز کرده برسان؛ چون حال‌احوالم بد است و برای درمان از تو کمک می‌خواهم!
ای مرغ دل، مباد شوی مبتلا، که من
ناچارم و به دام بلا می‌فرستمت!
هوش مصنوعی: ای پرنده‌ی دل، خوش نداشته باش که به دردسر بیفتی، چون من ناگزیر هستم و تو را به چنگال مشکل می‌فرستم!
ترسم ز شوق، نامه نگیری ز من؛ روی
گر گویمت رفیق کجا می‌فرستمت؟!
هوش مصنوعی: می‌ترسم از شوق نامه‌ای از من دریافت نکنی؛ اگر بخواهم به تو بگویم که رفیق، نامه‌ام را کجا باید بفرستم؟
تا دانی از جدایی تو دربه‌در شدم
از هر دیار نامه جدا می‌فرستمت!
هوش مصنوعی: می‌خواهم بگویم که به خاطر جدایی تو در هر مکانی در حال سرگردانی و بی‌قراری هستم و برایت نامه‌ای جداگانه ارسال می‌کنم.