شمارهٔ ۴۳
چو بر مزار من آید بجلوه آن قد و قامت
قیامت است قیامت، قیامت است قیامت!
رهی که محمل او میرود ز گریه کنم گل
بود که عزم رحیلش بدل شود به اقامت
ز خون همچو منی در گذر، وگرنه بمحشر؛
مرا بصبر و تو ر ا بر جفا کنند ملامت
از اینکه شیشه ی دل را شکسته یی بتغافل
غمین مباش، که طفلی و نیست بر تو غرامت
کشیده تیغ جفا آمدی بکشتن آذر
مکن که حاصل این کار نیست غیر ندامت!
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو بر مزار من آید بجلوه آن قد و قامت
قیامت است قیامت، قیامت است قیامت!
هوش مصنوعی: وقتی کسی بر سر مزار من بیاید، زیبایی و majesty او مانند روز قیامت است و این روزی شگفتانگیز و عجیبی است.
رهی که محمل او میرود ز گریه کنم گل
بود که عزم رحیلش بدل شود به اقامت
هوش مصنوعی: راهی که کاروان به آن میرود، همان راهی است که با اشکهای من آمیخته شده است. گل پرچم سفرش را برمیدارد و تصمیم میگیرد که بماند.
ز خون همچو منی در گذر، وگرنه بمحشر؛
مرا بصبر و تو ر ا بر جفا کنند ملامت
هوش مصنوعی: اگر کسی به اندازه من از درد و رنج رنجیده باشد، باید در روز محشر صبر کند، و گرنه دیگران به او ملامت خواهند کرد.
از اینکه شیشه ی دل را شکسته یی بتغافل
غمین مباش، که طفلی و نیست بر تو غرامت
هوش مصنوعی: نگران شکست شیشهی دل خود نباش، زیرا که تو هنوز جوان و بیتجربهای و هیچ خسارتی بر دوش تو نیست.
کشیده تیغ جفا آمدی بکشتن آذر
مکن که حاصل این کار نیست غیر ندامت!
هوش مصنوعی: تو با تیغ جفایت به کشتن آمدهای، اما نصیحت میکنم که این کار را نکن، زیرا نتیجهای جز پشیمانی نخواهد داشت.