شمارهٔ ۳۲
کسی را چون به بیدادت شکی نیست
هزارت دوست بود اکنون، یکی نیست
بدشت عشق، صیادی است؛ کش دام
تهی هرگز ز صید زیرکی نیست
کسی کش صبر بسیار است داند
که جور خوبرویان، اندکی نیست
ندانم، از که خوردم زخم؛ اما
به ترکش جز تو کس را ناوکی نیست
بتن جایی ندارد آذر پیر
که به روی جای سنگ کودکی نیست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کسی را چون به بیدادت شکی نیست
هزارت دوست بود اکنون، یکی نیست
هوش مصنوعی: میتوان به این صورت بیان کرد که هیچ کس در عشق تو شک ندارد، اما با وجود هزاران دوست، حالا هیچکدام در کنار تو نیستند.
بدشت عشق، صیادی است؛ کش دام
تهی هرگز ز صید زیرکی نیست
هوش مصنوعی: در دشت عشق، صیادی وجود دارد که هرگز در دام خالی و بیهدف نمیافتد، زیرا او همیشه با حواس جمع و زیرکی به شکار میپردازد.
کسی کش صبر بسیار است داند
که جور خوبرویان، اندکی نیست
هوش مصنوعی: کسی که صبر زیادی دارد، میداند که ظلم و سختگیری زیبایان زیاد است.
ندانم، از که خوردم زخم؛ اما
به ترکش جز تو کس را ناوکی نیست
هوش مصنوعی: نمیدانم از چه کسی زخم خوردهام؛ اما جز تو هیچکس را در این درد نمیبینم.
بتن جایی ندارد آذر پیر
که به روی جای سنگ کودکی نیست
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که آذر پیر، که نمادی از آتش و شعلهور بودن است، جایی ندارد و او نمیتواند در جایی حضور داشته باشد که سنگی وجود ندارد یا جایی برای بازی و رشد کودک نیست. به نوعی بیانگر این است که در مکانهای خالی از زندگی و نشاط، هیچچیز نمیتواند پاینده و ماندگار باشد.