شمارهٔ ۳۰
آمدی، دیر و، دلم کز دوریت خون میگریست؛
زود رفتی و ندیدی، کز غمت چون میگریست؟!
آنکه میخندید بر حالم، ز عشقت پیش ازین؛
گر به این زاری مرا میدید، اکنون میگریست
شب، به کویت گریه میکردم من و، بر حال من؛
هرکه را میدیدم آنجا، از من افزون میگریست
گریم از روزی که یار از دست قاصد میگرفت
نامهٔ ما را، میخواند و به مضمون میگریست
گرنه، از خوی تو امشب داشت بیم آذر چرا
گاهگاه از انجمن میرفت بیرون میگریست؟!
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آمدی، دیر و، دلم کز دوریت خون میگریست؛
زود رفتی و ندیدی، کز غمت چون میگریست؟!
هوش مصنوعی: جایی که تو آمدی، قلب من به خاطر دوریات به شدت غمگین بود و اشک میریخت. اما وقتی زود رفتی، هیچگاه متوجه نشدی که در غم تو، من چقدر دلم شکنجه میکشید و میگریستم.
آنکه میخندید بر حالم، ز عشقت پیش ازین؛
گر به این زاری مرا میدید، اکنون میگریست
هوش مصنوعی: کسی که به حال من میخندید و به خاطر عشق تو پیش از این بود، اگر اکنون این زاری و حال بد مرا میدید، حتماً اشک میریخت.
شب، به کویت گریه میکردم من و، بر حال من؛
هرکه را میدیدم آنجا، از من افزون میگریست
هوش مصنوعی: در شب، من در کوی تو اشک میریختم و هر کسی که آنجا میدیدم، به حال من بیشتر از خودم گریه میکرد.
گریم از روزی که یار از دست قاصد میگرفت
نامهٔ ما را، میخواند و به مضمون میگریست
هوش مصنوعی: از زمانی که محبوبم نامهام را از دست قاصد میگرفت و میخواند، به خاطر محتوای آن اشک میریزد و من نیز به شدت غمگینم.
گرنه، از خوی تو امشب داشت بیم آذر چرا
گاهگاه از انجمن میرفت بیرون میگریست؟!
هوش مصنوعی: امشب با وجودی که به تو فکر میکنم، نگران آتش درونم هستم. چرا گاه و بیگاه از جمع دور میشود و اشک میریزد؟