گنجور

شمارهٔ ۳

روزی نگهی افتاد، بر روی کسی ما را؛
ز آن روز نشد مایل دل سوی کسی ما را
گویند که: فردا شب باشد شب عید، اما
امشب بگمان افگند، ابروی کسی ما را!
دانی که چه می بینم از دیدن غیر آنجا
جز کوی خود ار بینی در کوی کسی ما را
ترسم بزبان آید، بیخود گله یی از تو؛
در مجلس خود منشان، پهلوی کسی ما را!
تا باغ همی رفتم، هر روز ببوی گل
گم شد در باغ امروز، از بوی کسی ما را!
خوش آنکه از آن چوگان، بینند که در میدان؛
هر سو شده سر غلطان، چون گوی کسی ما را
چون صید حرم بودم، آزاد زهر قیدی؛
دردام کشید آذر گیسوی کسی ما را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزی نگهی افتاد، بر روی کسی ما را؛
ز آن روز نشد مایل دل سوی کسی ما را
هوش مصنوعی: یک روز نگاهی به چهره کسی انداختیم که از آن روز به بعد دل‌مان به کسی دیگر نرفت.
گویند که: فردا شب باشد شب عید، اما
امشب بگمان افگند، ابروی کسی ما را!
هوش مصنوعی: می‌گویند که فردا شب عید است، اما امشب به خاطر فکری که داریم، ابرو و دل ما در حال نگرانی است.
دانی که چه می بینم از دیدن غیر آنجا
جز کوی خود ار بینی در کوی کسی ما را
هوش مصنوعی: می‌دانی چه احساسی دارم وقتی جز کوی خود کسی را ببینم؟ اگر در جایی غیر از کوی خودت کسی را ببینی، متوجه می‌شوی که چقدر دل‌تنگی و حسرت دارم.
ترسم بزبان آید، بیخود گله یی از تو؛
در مجلس خود منشان، پهلوی کسی ما را!
هوش مصنوعی: نگرانم که بدون خودآگاهی، از تو انتقادی به زبان بیاورم؛ در جمع خودم کسی را در کنار من نگذار.
تا باغ همی رفتم، هر روز ببوی گل
گم شد در باغ امروز، از بوی کسی ما را!
هوش مصنوعی: هر روز که به باغ می‌رفتم، بوی گل در آنجا مرا به یاد کسی می‌اندازد که امروز دیگر در آن باغ حضور ندارد و بوی او جایش را گرفته است.
خوش آنکه از آن چوگان، بینند که در میدان؛
هر سو شده سر غلطان، چون گوی کسی ما را
هوش مصنوعی: نیکوست که در میدان چوگان، ببینند که هر طرف سرها به چرخش درآمده‌اند، گویی که ما نیز مانند گوی در حال چرخش هستیم.
چون صید حرم بودم، آزاد زهر قیدی؛
دردام کشید آذر گیسوی کسی ما را
هوش مصنوعی: من به عنوان یک شکار در حریم عشق بودم، از قید و بندها آزاد بودم؛ اما به دام زیبایی و چهره کسی افتاده‌ام.