گنجور

شمارهٔ ۲

دور از تو جان سپردن، دشوار بود ما را
گر بیتو زنده ماندیم، معذور دار ما را
من بیگناهم، اول جرمی بگو و آنگه
خونم بریز؛ کآخر عذری بود جفا را
یک آشنا ندیدم، کز راه آشنایی
با آشنا بگوید، احوال آشنا را
چون محرمان درگاه، مستند و لا ابالی
با پادشه که گوید ظلمی که شد گدا را
دردی که با تو دارم، با هیچ کس نگویم؛
ترسم که روز محشر، گویند ماجرا را
کردم دعا بجانش، رفتم ز آستانش ؛
کس بود این گمانش، کاین است اثر دعا را؟!
گویند: بنده کشتن، بر پادشه شگون نیست؛
بگذر ز خون آذر، ای سنگدل خدا را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دور از تو جان سپردن، دشوار بود ما را
گر بیتو زنده ماندیم، معذور دار ما را
هوش مصنوعی: فراق تو و دوری از تو برای ما سخت و دشوار است. اگر همچنان به زندگی ادامه دادیم، لطفاً ما را ببخش.
من بیگناهم، اول جرمی بگو و آنگه
خونم بریز؛ کآخر عذری بود جفا را
هوش مصنوعی: من بی‌گناه هستم، ابتدا یک دلیل برای اتهامم بیاور و بعد از آن می‌توانی خونم را بریزی؛ زیرا این بهانه‌ای برای ظلم و ستم به حساب می‌آید.
یک آشنا ندیدم، کز راه آشنایی
با آشنا بگوید، احوال آشنا را
هوش مصنوعی: هیچ آشنایی را ندیدم که در مورد حال و احوال دیگر آشناها صحبت کند.
چون محرمان درگاه، مستند و لا ابالی
با پادشه که گوید ظلمی که شد گدا را
هوش مصنوعی: زمانی که نزدیکان دربار به طور بی‌محابا و بدون نگرانی در کنار پادشاه هستند و او را به خاطر ظلمی که به مردم بی‌پناه روا داشته، مورد پرسش قرار می‌دهند.
دردی که با تو دارم، با هیچ کس نگویم؛
ترسم که روز محشر، گویند ماجرا را
هوش مصنوعی: دردی که من به خاطر تو احساس می‌کنم، برای هیچ‌کس بازگو نمی‌کنم؛ زیرا می‌ترسم که در روز قیامت، داستان این درد را بگویند.
کردم دعا بجانش، رفتم ز آستانش ؛
کس بود این گمانش، کاین است اثر دعا را؟!
هوش مصنوعی: من برای او دعا کردم و از درگاهش دور شدم؛ کسی انتظار نداشت که دعا چنین تأثیری داشته باشد!
گویند: بنده کشتن، بر پادشه شگون نیست؛
بگذر ز خون آذر، ای سنگدل خدا را
هوش مصنوعی: می‌گویند که کشته شدن بنده، برای پادشاه خوش یمن نیست؛ پس ای سنگدل، خدا را به خون آتشین و آزار نگذار و از این مسیر بگذر.