گنجور

شمارهٔ ۱

گفتی که دلت از عشق پیوسته غمین بادا
تا بوده چنین بوده، تا باد چنین بادا!
از ناله‌ی من ای گل، آشفته مکن سنبل
گو پرده درد بلبل، گل پرده نشین بادا!
صید دل از این وادی، دارد سر آزادی
امید که صیادی، بازش به کمین بادا!
اغیار همی پویند، تا پیش منت جویند
حرفی به گمان گویند، ای کاش یقین بادا!
افزود دگر امشب، زخم دل من زان لب
زان بیشترک یا رب، آن لب نمکین بادا!
تا تیغ جفا بربست، صد کشته به‌هم پیوست
در صیدکُشی آن دست، چابک‌تر ازین بادا!
غیرت که ز پی پوید، وصلت به دعا جوید
هر چند که او گوید، گویم، نه چنین بادا!
دی کآن مه موزون رفت، دلخون شده در خون رفت
دین از پی دل چون رفت، جان پیرو دین بادا!
گشت این دل شورانگیز ، ویران ز تو چون تبریز
این ملک خرابت نیز، در زیر نگین بادا!
تاراج بدخشان گر، کرد آن لب جان پرور
آن زلف سیاه آذر، غارتگر چین بادا!

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتی که دلت از عشق پیوسته غمین بادا
تا بوده چنین بوده، تا باد چنین بادا!
هوش مصنوعی: گفتی که دل تو همیشه به خاطر عشق ناراحت است. از گذشته‌ها هم این‌طور بوده و به نظر می‌رسد که این وضعیت ادامه خواهد داشت.
از ناله‌ی من ای گل، آشفته مکن سنبل
گو پرده درد بلبل، گل پرده نشین بادا!
هوش مصنوعی: ای گل، ناله‌ها و غم من را خراب نکن؛ سنبل می‌گوید که غم بلبل را پنهان کن، گل همیشه در کنار ما باشد!
صید دل از این وادی، دارد سر آزادی
امید که صیادی، بازش به کمین بادا!
هوش مصنوعی: دل در این مکان به دنبال آزادی است و امید دارد که صیاد دوباره او را در تله بیندازد.
اغیار همی پویند، تا پیش منت جویند
حرفی به گمان گویند، ای کاش یقین بادا!
هوش مصنوعی: دیگران همواره در تلاشند تا به پای تو بیفتند و از تو خواسته‌ای کنند. گاهی اوقات حرف‌هایی می‌زنند که به نظر می‌رسد فقط حدس و گمان است، ای کاش آنچه می‌گویند حقیقت داشته باشد!
افزود دگر امشب، زخم دل من زان لب
زان بیشترک یا رب، آن لب نمکین بادا!
هوش مصنوعی: امشب زخم دل من بیشتر شده است، از آن لب که اینقدر خوش‌تراش و دل‌نواز است. ای کاش آن لب همیشه شیرین و دلچسب باقی بماند!
تا تیغ جفا بربست، صد کشته به‌هم پیوست
در صیدکُشی آن دست، چابک‌تر ازین بادا!
هوش مصنوعی: زمانی که خنجر دشمن به کار افتاد، قربانیان بسیاری به یکدیگر پیوستند. در هنر شکار، آن دست به اندازه‌ای چابک و سریع است که قابل مقایسه با تندباد است.
غیرت که ز پی پوید، وصلت به دعا جوید
هر چند که او گوید، گویم، نه چنین بادا!
هوش مصنوعی: شخصی که از غیرت و وجدان رنج می‌برد، برای رسیدن به وصال و عشق، دعا می‌کند، اما به هر حال اگر او بگوید که چنین نیست، من نمی‌پذیرم.
دی کآن مه موزون رفت، دلخون شده در خون رفت
دین از پی دل چون رفت، جان پیرو دین بادا!
هوش مصنوعی: دیروز آن ماه خوش‌صدا رفت و دل من پر از اندوه و درد شد. وقتی که دین به دنبال دل می‌رفت، جانم همراه دین باقی بماند!
گشت این دل شورانگیز ، ویران ز تو چون تبریز
این ملک خرابت نیز، در زیر نگین بادا!
هوش مصنوعی: دل من از عشق تو به شدت بی‌قرار شده و مانند شهری که ویران شده است، حالتی پریشان دارد. این کشور هم که متاثر از خرابی توست، باید در زیر سلطه بادها باشد!
تاراج بدخشان گر، کرد آن لب جان پرور
آن زلف سیاه آذر، غارتگر چین بادا!
هوش مصنوعی: اگر لب دلنواز آن زلف سیاه، همچون غارتگری به تاراج زیبایی‌های بدخشان بپردازد، باد را بر گرد چین آن خواهد فرستاد.

حاشیه ها

1403/01/11 22:04
سیدمحمد جهانشاهی

گشت این دل شورانگیز ، ویران ز تو چون تبریز؛