گنجور

شمارهٔ ۲۶

افغان که رفت جانم و جانانم آرزوست
دردا که کشت دردم و درمانم آرزوست
من تنگدل ز کنج قفس نیستم، ولی
یک ناله در میان گلستانم آرزوست
من قابل ملازمت محرمان نیم
وین طرفه تر که خدمت سلطانم آرزوست؟!
از حرف کفر و قصه ی ایمان دلم گرفت
صلحی میان گبر و مسلمانم آرزوست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

افغان که رفت جانم و جانانم آرزوست
دردا که کشت دردم و درمانم آرزوست
هوش مصنوعی: کسی که مرا به شدت مجذوب خود کرده است، رفته و اکنون فقط احساس تنهایی و درد می‌کنم. آرزویم این است که دوباره آن شخص را بیابم، اما درد و رنجی که در این مسیر کشیده‌ام، تمام درمان‌هایم را نابود کرده است.
من تنگدل ز کنج قفس نیستم، ولی
یک ناله در میان گلستانم آرزوست
هوش مصنوعی: من دلگیر نیستم و در گوشه‌ی قفس نمی‌نشینم، اما آرزو دارم که بتوانم یک ناله‌ای در میان باغ گل‌ها سر بدهم.
من قابل ملازمت محرمان نیم
وین طرفه تر که خدمت سلطانم آرزوست؟!
هوش مصنوعی: من به اندازه‌ای نیستم که با دوستان نزدیک زندگی کنم، و جالب‌تر این که آرزو دارم خدمت سلطان را انجام دهم!
از حرف کفر و قصه ی ایمان دلم گرفت
صلحی میان گبر و مسلمانم آرزوست
هوش مصنوعی: از گفتارهای بی‌جانی که به کفر و ایمان مربوط می‌شود، دلم دلزده شده است. آرزو دارم که صلح و دوستی میان غیرمسلمانان و مسلمانان برقرار شود.