شمارهٔ ۲۵
وصل، که در هر نفسم آرزوست؛
جز تو نه از هیچکسم آرزوست
تا تو بمجمل شنوی ناله ام
همنفسی با جرسم آرزوست
وصل تو گر در نفس آخر است
از همه عمر، آن نفسم آرزوست
نغمه سرای چمنم سالهاست
ناله ی کنج قفسم آرزوست
داد رس من نشود هیچ کس
غیر تو گر دادرسم آرزوست
زان سرکو کاهل هوس ساکنند
رفتن اهل هوسم آرزوست
بلبلم آذر بگلستان عشق
سوختن خار و خسم آرزوست
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وصل، که در هر نفسم آرزوست؛
جز تو نه از هیچکسم آرزوست
هوش مصنوعی: وصل یعنی رسیدن به معشوق، که همیشه در دل من خواستار آن هستم؛ جز تو هیچکس دیگری را نمیخواهم.
تا تو بمجمل شنوی ناله ام
همنفسی با جرسم آرزوست
هوش مصنوعی: تا وقتی تو به صدای من گوش میکنی، در دل من آرزویی برای نزدیک شدن به تو وجود دارد.
وصل تو گر در نفس آخر است
از همه عمر، آن نفسم آرزوست
هوش مصنوعی: اگر دیدار تو در آخرین لحظه زندگیام باشد، همه عمرم را برای آن لحظه آرزو کردهام.
نغمه سرای چمنم سالهاست
ناله ی کنج قفسم آرزوست
هوش مصنوعی: سالهاست که من به عنوان سراینده باغ، فقط در حسرت آوازهای آزادی و سرزندگی زندان خود به سر میبرم.
داد رس من نشود هیچ کس
غیر تو گر دادرسم آرزوست
هوش مصنوعی: هیچ کس جز تو نمیتواند دادخواه من باشد، اگر خواهان کمک و حمایت من هستی.
زان سرکو کاهل هوس ساکنند
رفتن اهل هوسم آرزوست
هوش مصنوعی: از آنجا که تنبلان آرزو دارند در استقلال و آرامش بمانند، من خواهان سفر و رفتن به جایی هستم که اهل هوس و آرزوها در آنجا مشغولند.
بلبلم آذر بگلستان عشق
سوختن خار و خسم آرزوست
هوش مصنوعی: من مانند بلبل در گلستان عشق میسوزم، و خار و رنجهای آرزوهایم مرا میآزارد.