گنجور

شمارهٔ ۲۴

تیر تو کز استخوان ما جست
بازی است کز آشیان ما جست
رازی که از اوست نازش عقل
حرفی است که از زبان ما جست
آهی که درید پرده ی چرخ
تیری است که از کمان ما جست
دارای درفش کاویانی
دزدی است که از دکان ما جست
گفتیم که راز دل نویسیم
آذر قلم از بنان ما جست!

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تیر تو کز استخوان ما جست
بازی است کز آشیان ما جست
هوش مصنوعی: تیر تو که از استخوان ما رها شده است، مانند بازی است که از لانه ما دور شده است.
رازی که از اوست نازش عقل
حرفی است که از زبان ما جست
هوش مصنوعی: رازهایی که از آن شخص نشأت می‌گیرد، به قدری زیبا و عمیق است که عقل انسان حرف‌های آن را نمی‌تواند به خوبی بیان کند.
آهی که درید پرده ی چرخ
تیری است که از کمان ما جست
هوش مصنوعی: آه و ناله‌ای که از دل برمی‌خیزد، مانند تیر شگفت‌انگیزی است که از کمان رها شده و پرده‌ی آسمان را می‌شکافد.
دارای درفش کاویانی
دزدی است که از دکان ما جست
هوش مصنوعی: شخصی که دارای قدرت و نشان افتخار است، به‌طور ناگهانی و به دور از انتظار، از ما چیزی را به سرقت برد.
گفتیم که راز دل نویسیم
آذر قلم از بنان ما جست!
هوش مصنوعی: گفتیم که احساسات و افکار درونی‌ام را بنویسیم، اما آتش قلم به خاطر دست‌نوشته‌های ما شعله‌ور شد!