گنجور

شمارهٔ ۲۰۶

کاکل عنبرین نهان، زیر کلاه کرده‌ای
روز هزار کس چو من تار و، سیاه کرده‌ای
گرد رخ ز ماه به، داده به زلف چون زره،
تاب و زرشک خون گره، در دل ماه کرده‌ای
تا ز کنارم از جفا، رفته‌ای ای پسر مرا
گوش به در نشانده‌ای، چشم به راه کرده‌ای
کشتن بی‌گنه اگر، نیست گنه به مذهبت؛
در همه عمر جان من، پس چه گناه کرده‌ای؟!
راز دلم به دوستان، شکوهٔ من به دشمنان؛
گفته و، آه گفته‌ای؛ کرده و، آه کرده‌ای!
حیله دلبری است این، کآذر بی‌گناه را
کشته و خود به تعزیت جامه سیاه کرده‌ای

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کاکل عنبرین نهان، زیر کلاه کرده‌ای
روز هزار کس چو من تار و، سیاه کرده‌ای
هوش مصنوعی: موهای خوشبو و عطرآگین خود را زیر کلاه پنهان کرده‌ای، و روزها را به گونه‌ای گذرانده‌ای که مثل من، بسیاری دیگر نیز غمگین و تیره‌دل شده‌اند.
گرد رخ ز ماه به، داده به زلف چون زره،
تاب و زرشک خون گره، در دل ماه کرده‌ای
هوش مصنوعی: صورت زیبای تو چون ماه است و زلف‌های تیره‌ات به مانند زره‌ای می‌درخشد. این زیبایی و تأثیر تو در دل من مانند رنگ زرشک درخشان و چون خون در رگ‌هایم جاری است. تو با این جذابیت به قلب من نفوذ کرده‌ای.
تا ز کنارم از جفا، رفته‌ای ای پسر مرا
گوش به در نشانده‌ای، چشم به راه کرده‌ای
هوش مصنوعی: زمانی که از کنارم به دلیل بی‌رحمی رفته‌ای، من به انتظار تو نشسته‌ام و گوشم به در است تا صدای تو را بشنوم و چشم‌هایم به در دوخته شده است.
کشتن بی‌گنه اگر، نیست گنه به مذهبت؛
در همه عمر جان من، پس چه گناه کرده‌ای؟!
هوش مصنوعی: اگر بی‌دلیل کسی را بکشی، این کار به اعتقادت هیچ ربطی ندارد؛ پس من که در تمام عمرم بی‌گناه بوده‌ام، چه خطایی کرده‌ام؟
راز دلم به دوستان، شکوهٔ من به دشمنان؛
گفته و، آه گفته‌ای؛ کرده و، آه کرده‌ای!
هوش مصنوعی: راز دل خود را به دوستان گفته‌ام و از حال و احوال خود به دشمنان شکایت کرده‌ام؛ هر کدام از این کارها، حرف و آه خاص خود را دارد.
حیله دلبری است این، کآذر بی‌گناه را
کشته و خود به تعزیت جامه سیاه کرده‌ای
هوش مصنوعی: این یک ترفند عاشقانه است که تو با بی‌گناهی آذر را به قتل رسانده‌ای و حالا خودت به خاطر این کار لباس عزاداری پوشیده‌ای.