شمارهٔ ۲۰۷
چند روزی شد، که از من بیسبب رنجیدهای
بهر قتلم، با رقیبان مصلحتها دیدهای
خجلتی داری، به سوی من نمیبینی؟! مگر
اینکه با خود دشمنت فهمیدهام، فهمیدهای؟!
تا نماند از تو امیدی مرا، از غیر هم
چند روزی از برای مصلحت رنجیدهای
از محبت نیست مقصودت، فریب مردم است
اینکه احوال مرا، از دیگران پرسیدهای
غیر آذر، کز سموم دوریت در دوزخ است
هر شهیدی را که میبینیم، آمرزیدهای
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند روزی شد، که از من بیسبب رنجیدهای
بهر قتلم، با رقیبان مصلحتها دیدهای
هوش مصنوعی: مدتی است که بیدلیل از من ناراحت هستی و برای آزار من با رقبایم سازش کردهای.
خجلتی داری، به سوی من نمیبینی؟! مگر
اینکه با خود دشمنت فهمیدهام، فهمیدهای؟!
هوش مصنوعی: تو خجالت میکشی و به سمت من نگاه نمیکنی؟! آیا نمیدانی که من هم دوستم و هم دشمنت را شناختهام، آیا تو هم این را نمیدانی؟!
تا نماند از تو امیدی مرا، از غیر هم
چند روزی از برای مصلحت رنجیدهای
هوش مصنوعی: تا وقتی که از تو هیچ امیدی برای من باقی نمانده، از دیگران هم به خاطر مصلحت خودت چند روزی ناراحت هستی.
از محبت نیست مقصودت، فریب مردم است
اینکه احوال مرا، از دیگران پرسیدهای
هوش مصنوعی: مقصود تو از محبت واقعی نیست، بلکه فقط به دنبال فریب دادن مردم هستی، که به همین خاطر احوال من را از دیگران جویا شدهای.
غیر آذر، کز سموم دوریت در دوزخ است
هر شهیدی را که میبینیم، آمرزیدهای
هوش مصنوعی: تنها آتش سوزان عشق تو، باعث میشود که دوریات برای هر کسی مثل جهنم باشد و هر شهیدی را که مشاهده میکنیم، به نوعی نشاندهنده آمرزش او است.

آذر بیگدلی