شمارهٔ ۲۰۴
کجایی یوسف ثانی، کجایی؟!
جدا از پیر کنعانی کجایی؟!
به دست اهرمن، حیف است خاتم
تو ای دست سلیمانی کجایی؟!
سردت گردم، کنون از صحبت دوش؛
نداری گر پشیمانی کجایی
چو افتد فکر معموری به خاطر
همین گویم که ویرانی کجایی؟!
چو گیرد دامنم را خار امید
همین نالم که عریانی کجایی؟!
مسلمانان، نمیپرسند حالم
کجایی ای مسلمانی کجایی؟!
مگو از کعبه و بتخانه آذر
که میدانم نمیدانی کجایی؟!
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کجایی یوسف ثانی، کجایی؟!
جدا از پیر کنعانی کجایی؟!
هوش مصنوعی: کجا هستی ای یوسف دوم؟! جدا از پدر کهنسال خود، کجا هستی؟!
به دست اهرمن، حیف است خاتم
تو ای دست سلیمانی کجایی؟!
هوش مصنوعی: خسارتی که به دست شیطان میرسد، باعث تاسف است. ای دست سلیمانی، کجایی که در این شرایط کمک کنی؟
سردت گردم، کنون از صحبت دوش؛
نداری گر پشیمانی کجایی
هوش مصنوعی: میگوید: حالا که در کنار من نیستی و از شب گذشته دوری میکنم، اگر احساس پشیمانی داری، چرا اینجا نیستی؟
چو افتد فکر معموری به خاطر
همین گویم که ویرانی کجایی؟!
هوش مصنوعی: وقتی به فکر ساختن و آبادانی میافتم، به یاد ویرانیها و خرابیها میافتنم و از خود میپرسم که چرا این ویرانیها هنوز در اطراف ما وجود دارند؟
چو گیرد دامنم را خار امید
همین نالم که عریانی کجایی؟!
هوش مصنوعی: زمانی که خار امید به دامنم میچسبد و مرا آزار میدهد، تنها چیزی که از درونم برمیخیزد، نالهای است که میگوید ای نامرئی، یاریام کن!
مسلمانان، نمیپرسند حالم
کجایی ای مسلمانی کجایی؟!
هوش مصنوعی: مسلمانان حال یکدیگر را نمیپرسند، ای مسلمان، تو کجایی؟!
مگو از کعبه و بتخانه آذر
که میدانم نمیدانی کجایی؟!
هوش مصنوعی: نگو از کعبه و تندیسهای آتش، چون میدانم که تو نمیدانی واقعاً کجا هستی.
حاشیه ها
1402/09/18 21:12
محمدمهدیار ملکی دوزیزد
بسیار زیبا .

آذر بیگدلی