شمارهٔ ۱۹۹
یاری من، ای یار جفا کار چه دانی؟!
بیمار نه یی، قدر پرستار چه دانی؟!
تا مرغ دلت، در قفس سینه ننالد؛
نالیدن مرغان گرفتار چه دانی؟!
تا زار نگردی ز دل آزاری یاری
زاری دل، از یار دل آزار چه دانی؟!
ای طایر گلزار، که جا در قفست نیست
رنج قفس و راحت گلزار چه دانی؟!
تا چون منت، از انجمن وصل نرانند
ذوق نگه از رخنه ی دیوار چه دانی؟!
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاری من، ای یار جفا کار چه دانی؟!
بیمار نه یی، قدر پرستار چه دانی؟!
هوش مصنوعی: ای دوست نازنین و بی وفا، تو چه میدانی از حال من؟ من که در رنج و بیماری هستم، تو که نقش پرستار را ایفا نمیکنی، چه آگاهی از ارزش محبت و پشتیبانی داری؟
تا مرغ دلت، در قفس سینه ننالد؛
نالیدن مرغان گرفتار چه دانی؟!
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل تو در قفس سینهات ناراحت و شکایت نکند، نمیتوانی صدای ناله و شکایت پرندگان گرفتار را بفهمی.
تا زار نگردی ز دل آزاری یاری
زاری دل، از یار دل آزار چه دانی؟!
هوش مصنوعی: اگر از درد و رنج معشوق آزار ببینی و بیتاب شوی، چگونه میتوانی از حال و روز او که خود دلآزار است، باخبر باشی؟
ای طایر گلزار، که جا در قفست نیست
رنج قفس و راحت گلزار چه دانی؟!
هوش مصنوعی: ای پرنده باغ، تو که در قفس جا نداری، چه میدانی از درد قفس و لذت باغ؟
تا چون منت، از انجمن وصل نرانند
ذوق نگه از رخنه ی دیوار چه دانی؟!
هوش مصنوعی: تا زمانی که بطلان دوستی و وصال را از جمع دوستان دور نکنند، نمیدانی که لذت نگاه به چهرهات از شکاف دیوار چقدر است؟

آذر بیگدلی