گنجور

شمارهٔ ۱۹۷

بر آستان، مگرم پاسبان بگردانی
که راه غیر از آن آستان بگردانی
ز گلبنی، که گلش دیده باشی ای بلبل؛
خزان چو شد، ستم است آشیان بگردانی
سزای کشتنم، این بس بود که نعش مرا
پس از وفات، بر آن آستان بگردانی
ز من، بغیر مگر آن سخن که چون افتد
بمن نگاه تو، باید زبان بگردانی
مکن ز بزم برونم، وگر کنی چه شود
مرا بگرد سر پاسبان بگردانی
بداغ عشق تو شادم، که کس نمیخردم
گرم بشهر پی امتحان بگردانی
روا مدار به آذر جفا چو نتوان ی
که راه ناله ی او ز آسمان بگردانی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر آستان، مگرم پاسبان بگردانی
که راه غیر از آن آستان بگردانی
هوش مصنوعی: بر درگاه محبوب، مبادا نگهبانی بگمارم که مرا به راهی جز آن درگاه هدایت کند.
ز گلبنی، که گلش دیده باشی ای بلبل؛
خزان چو شد، ستم است آشیان بگردانی
هوش مصنوعی: ای بلبل، وقتی در باغی با گل‌های زیبا زندگی کرده‌ای، اگر فصل پاییز فرا برسد و گل‌ها پژمرده شوند، نادرست است که خانه‌ات را ترک کنی.
سزای کشتنم، این بس بود که نعش مرا
پس از وفات، بر آن آستان بگردانی
هوش مصنوعی: مجازات من برای کشتن، همین کافی است که بعد از مرگم، جنازه‌ام را به آن درگاه بگردانی.
ز من، بغیر مگر آن سخن که چون افتد
بمن نگاه تو، باید زبان بگردانی
هوش مصنوعی: تنها سخنی که می‌توانی از من بشنوی، سخنی است که به محض اینکه به چشمت می‌افتم، باید زبانت را به سکوت بکشانی.
مکن ز بزم برونم، وگر کنی چه شود
مرا بگرد سر پاسبان بگردانی
هوش مصنوعی: چرا مرا از مهمانی بیرون می‌کنی؟ اگر این کار را کنی چه بلایی بر سر من می‌آید؟ مرا دورتر از نگهبان بگردان.
بداغ عشق تو شادم، که کس نمیخردم
گرم بشهر پی امتحان بگردانی
هوش مصنوعی: آتش عشق تو باعث خوشحالی‌ام است، چون هیچ‌کس دیگر را نمی‌خواهم، حتی اگر برای آزمایش به شهر گردش کنم.
روا مدار به آذر جفا چو نتوان ی
که راه ناله ی او ز آسمان بگردانی
هوش مصنوعی: هرگز اجازه نده که به آتش ظلم برسی، چرا که نمی‌توانی صدای ناله او را از آسمان دور کنید.