گنجور

شمارهٔ ۱۹۱

خوش آنکه بسر رسیده باشی
من مرده، تو آرمیده باشی
دانی که چه دیده ام شب هجر
گر روز فراق دیده باشی!
از جام رقیب، می ننوشی
گر خون دلم چشیده باشی
قاصد! نرسیده بر لبم جان
ای کاش باو رسیده باشی!
با او دو بدو نشسته، گویی
یک یک زمن آنچه دیده باشی
باز آی که گوییم نهانی
هر حرف کزو شنیده باشی
ظلم است که، از قفس برانیش
مرغی که پرش بریده باشی
انگار آذر روی چون زان باغ
از شاخ گلی نچیده باشی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوش آنکه بسر رسیده باشی
من مرده، تو آرمیده باشی
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که به پایان زندگی‌اش رسیده باشد و من در حال مرگ، تو در آرامش به خواب رفته باشی.
دانی که چه دیده ام شب هجر
گر روز فراق دیده باشی!
هوش مصنوعی: می‌دانی که در شب جدایی چه بر من گذشته است، اگر تو هم روز فراق را تجربه کنی!
از جام رقیب، می ننوشی
گر خون دلم چشیده باشی
هوش مصنوعی: اگر طعم درد و رنج دل مرا چشیده باشی، دیگر از شراب رقیب نمی‌نوشی.
قاصد! نرسیده بر لبم جان
ای کاش باو رسیده باشی!
هوش مصنوعی: ای پیام‌آور! کاش که قبل از آنکه جانم به لبم برسد، به محبوب من رسیده باشی!
با او دو بدو نشسته، گویی
یک یک زمن آنچه دیده باشی
هوش مصنوعی: نشسته‌ای با او و گویی هر چه را از من دیده‌ای، به صورت جداگانه برایش تعریف می‌کنی.
باز آی که گوییم نهانی
هر حرف کزو شنیده باشی
هوش مصنوعی: برگرد و بر ما نزدیک شو، چرا که می‌خواهیم درباره موضوعی که ممکن است قبلاً شنیده باشی، صحبت کنیم.
ظلم است که، از قفس برانیش
مرغی که پرش بریده باشی
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که اگر پر از یک پرنده بریده شده باشد، رها کردن آن از قفس ظلم است. یعنی وقتی که پرنده توانایی پرواز ندارد، آزاد کردنش کار درستی نیست، زیرا او هنوز آماده‌ی آزادی نیست و به نوعی در این شرایط به آن آسیب می‌رسد.
انگار آذر روی چون زان باغ
از شاخ گلی نچیده باشی
هوش مصنوعی: انگار آذر (ماه دوازدهم سال) بر روی صورت خود، مانند گلی از باغ چیده باشد.