شمارهٔ ۱۸۹
فغان که عمر سرآمد در انتظار کسی
که همچو عمر، دمی بیش نیست یار کسی
وفا بوعده گر این است امید گاهان را
کسی مباد بعالم امیدوار کسی
در آن دیار شدم خاک ره، که ننشیند
بدامن کسی از رهروان، غبار کسی
بر آن شدم که کنم منع دل ز عشق بتان
ولی بدست کسی نیست اختیار کسی
مرا چه سود ازین زندگی، که تا بودم
نه کس بکار من آمد، نه من بکار کسی
نشست غیر به پهلوی او، مباد آن روز
که ناکسی بودش جای در کنار کسی
چه غم ز بیکسی آذر، جز اینکه میترسم
کسی نیاوردم نامه از دیار کسی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فغان که عمر سرآمد در انتظار کسی
که همچو عمر، دمی بیش نیست یار کسی
هوش مصنوعی: آه و ناله که عمر به پایان رسید و من همچنان در انتظار کسی هستم که مانند عمر، فقط لحظهای در کنارم خواهد بود.
وفا بوعده گر این است امید گاهان را
کسی مباد بعالم امیدوار کسی
هوش مصنوعی: اگر وفا به وعدهها چنین باشد، پس به امیدها و آرزوهای انسانها کسی نباید اعتماد کند.
در آن دیار شدم خاک ره، که ننشیند
بدامن کسی از رهروان، غبار کسی
هوش مصنوعی: در آن سرزمین من به جایی رسیدم که هیچکس از پیادهروها غباری به دامن کسی نمینشاند.
بر آن شدم که کنم منع دل ز عشق بتان
ولی بدست کسی نیست اختیار کسی
هوش مصنوعی: تصمیم گرفتم که دل را از عشق معشوقان بازدارم، اما در این کار هیچکس مالک اختیار دیگری نیست.
مرا چه سود ازین زندگی، که تا بودم
نه کس بکار من آمد، نه من بکار کسی
هوش مصنوعی: زندگی من چه فایدهای دارد، وقتی که در طول عمرم نه کسی به کمک من آمد و نه من به کمک کسی رفتم.
نشست غیر به پهلوی او، مباد آن روز
که ناکسی بودش جای در کنار کسی
هوش مصنوعی: هرگز نمیخواهم روزی را ببینم که او در کنار کسی دیگر نشسته باشد، زیرا این نمایش وفاداری و احترام من به اوست.
چه غم ز بیکسی آذر، جز اینکه میترسم
کسی نیاوردم نامه از دیار کسی
هوش مصنوعی: آذر نگران بیکسی و تنهایی خود است، اما بیشتر از این که احساس تنهایی کند، از این میترسد که کسی از دیار او نامهای نیاورده باشد. در واقع او نگران این است که هیچ خبری از دیگران نداشته باشد.

آذر بیگدلی