گنجور

شمارهٔ ۱۷۳

کو خضر راهی؟ کز خیل آن ماه
وامانده ام پس، گم کرده ام راه!
از دل صبوری، هنگام دوری
باور ندارم، والله بالله!
ریزد چو جیحون، خیزد چو گردون
از دیده ام اشک، از سینه ام آه!
جانها فدایت، تا چیست رایت؟!
جنگ تو دلکش، صلح تو دلخواه!
کی از کمندم، افتد به بندم؟!
آن صید وحشی، این رشته کوتاه!
افغان ز گفتن، آه از نهفتن؛
مسکین گدایی، کو رنجد از شاه!
دشمن بدلبر، همبزم و؛ آذر
جان میسپارد بیرون درگاه

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کو خضر راهی؟ کز خیل آن ماه
وامانده ام پس، گم کرده ام راه!
هوش مصنوعی: کجا می‌توانم فردی مانند خضر، که راهنما و هدایت‌کننده است، پیدا کنم؟ زیرا من از میان آن همه زیبایی‌ها و شگفتی‌ها عقب مانده‌ام و اکنون راه خود را گم کرده‌ام!
از دل صبوری، هنگام دوری
باور ندارم، والله بالله!
هوش مصنوعی: باور ندارم که از دل صبوری در زمان جدایی، بتوانم تحمل کنم، قسم به خدا!
ریزد چو جیحون، خیزد چو گردون
از دیده ام اشک، از سینه ام آه!
هوش مصنوعی: چشمانم به اندازه‌ی جیحون اشک می‌ریزد و از درونم، از سینه‌ام، آهی بلند و اندوهگین برمی‌خیزد.
جانها فدایت، تا چیست رایت؟!
جنگ تو دلکش، صلح تو دلخواه!
هوش مصنوعی: جان‌ها فدای تو می‌شوند، چه چیزی برای تو در نظر است؟ جنگ تو زیباست و صلح تو مطلوب و مورد پسند است!
کی از کمندم، افتد به بندم؟!
آن صید وحشی، این رشته کوتاه!
هوش مصنوعی: کی از چنگ من آزاد خواهد شد؟ آن حیوان وحشی، این طناب کوتاه را نمی‌پذیرد!
افغان ز گفتن، آه از نهفتن؛
مسکین گدایی، کو رنجد از شاه!
هوش مصنوعی: آه وناله از بیان احساسات و مشکلات، و درد دل کردن برای کسی که در سختی و تنگدستی به سر می‌برد، در حالی که از سلطنت و قدرت می‌نالد.
دشمن بدلبر، همبزم و؛ آذر
جان میسپارد بیرون درگاه
هوش مصنوعی: دشمن به معشوقه، که هم صحبتش است، جان آذر را از درگاه بیرون می‌سپارد.