گنجور

شمارهٔ ۱۷۱

بوی گل آورد باد، باده ی گلرنگ کو؟!
منطق بلبل گشاد، چنگ خوش آهنگ کو؟!
آه ز تلخی کام، آن لب شیرین کجاست؟!
داد ز تنگی دل، آن دهن تنگ کو؟!
سوخت ز مشکم دماغ، موی تو را خون چه شد؟!
زد گلم آتش بباغ، خوی تو را جنگ کو؟!
گرنه رهت بسته اند، پای تو در گل چراست؟!
گرنه دلت برده اند، روی تو را رنگ کو؟!
اهل دل، آذر دوان دلشکنان راز پی
بر سر هم ریخته است شیشه بگو سنگ کو؟!

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بوی گل آورد باد، باده ی گلرنگ کو؟!
منطق بلبل گشاد، چنگ خوش آهنگ کو؟!
هوش مصنوعی: نسیم، عطر گل‌ها را به همراه آورده، اما باده‌ای به رنگ گل کجاست؟ بلبل از عشق و زیبایی سخن می‌گوید، اما صدای خوش نوا کجاست؟
آه ز تلخی کام، آن لب شیرین کجاست؟!
داد ز تنگی دل، آن دهن تنگ کو؟!
هوش مصنوعی: ای کاش تلخی زندگی برطرف می‌شد؛ آن لبان شیرین و خوش‌خوان کجا رفته‌اند؟ فریاد و ناله‌ام از دل تنگ و سرشار از غم، آن دهان بسته و خاموش کجاست؟
سوخت ز مشکم دماغ، موی تو را خون چه شد؟!
زد گلم آتش بباغ، خوی تو را جنگ کو؟!
هوش مصنوعی: من به خاطر بوی مشک تو بی‌تاب و پریشان هستم، اما موی تو چه شده که به خون تبدیل شده است؟! آتش عشق به باغ گلم آسیب زده، پس جنگ خوی تو کجاست؟!
گرنه رهت بسته اند، پای تو در گل چراست؟!
گرنه دلت برده اند، روی تو را رنگ کو؟!
هوش مصنوعی: اگر موانعی وجود دارد که مانع پیشرفت تو شده‌اند، چرا پای تو در گل و لای گیر کرده است؟ اگر دل تو را گرفته‌اند، چرا رنگ و رونق چهره‌ات این‌گونه کمرنگ شده است؟
اهل دل، آذر دوان دلشکنان راز پی
بر سر هم ریخته است شیشه بگو سنگ کو؟!
هوش مصنوعی: آدم‌های عاطفی و حساس، در دلشان شیشه‌ای دارد که به راحتی می‌شکند. آنها به دنبال سنگی می‌گردند که این شیشه را بشکند، اما غافل از اینکه دل‌شکستگی و آزار دیگران، خود راز و دلی پنهان دارد.