شمارهٔ ۱۷۰
بر سر ره نشسته ام، قاصد کوی یار کو؟!
دیده سفید کرده ام، گردی از آن دیار کو؟!
غیر ببزم آن پسر، محرم و من برون در؛
گر نکند دعا اثر، بازی روزگار کو؟!
روز جزا، فرشته یی، کز بد و نیک پرسدم
گریه کنان بدامنش، دست زنم که یار کو؟!
از پی قتل دوستان، تیغ کشد چو از میان؛
گر نشوم ز پی روان، طاقت انتظار کو؟!
یار و رقیب همنشین، آذر تنگدل غمین؛
دشمنی سپهر این، دوستی نگار کو؟!
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر سر ره نشسته ام، قاصد کوی یار کو؟!
دیده سفید کرده ام، گردی از آن دیار کو؟!
هوش مصنوعی: من در کنار جاده نشستهام و منتظر خبر از معشوق هستم. چشمانم را به امید دیدن خبری از آن دیار روشن کردهام، اما هیچ نشانهای از آنجا نمیبینم.
غیر ببزم آن پسر، محرم و من برون در؛
گر نکند دعا اثر، بازی روزگار کو؟!
هوش مصنوعی: جز آن پسر که با من در دوستی است، کسی را در کنار نیست و من هم به بیرون رفتهام؛ اگر دعاهایم به نتیجه نرسند، پس بازی روزگار چه معنی دارد؟
روز جزا، فرشته یی، کز بد و نیک پرسدم
گریه کنان بدامنش، دست زنم که یار کو؟!
هوش مصنوعی: در روز قیامت، فرشتهای از من دربارهی نیکیها و بدیها سؤال میکند و من با اشک به دامان او میگریم و از او میپرسم: یار من کجاست؟
از پی قتل دوستان، تیغ کشد چو از میان؛
گر نشوم ز پی روان، طاقت انتظار کو؟!
هوش مصنوعی: وقتی که به دنبال انتقام دوستانم میروم، مانند کسی که از وسط جمعیت خارج میشود، تیغ را در دست میگیرم؛ اگر نتوانم به دنبال روح آنها بروم، پس چه قدرتی برای تحمل انتظار دارم؟
یار و رقیب همنشین، آذر تنگدل غمین؛
دشمنی سپهر این، دوستی نگار کو؟!
هوش مصنوعی: دوست و رقیب در کنار هم نشستهاند، اما دل آذر که پر از غم است، در این میان به دشمنی آسمان اشاره دارد؛ پس کجاست دوستی آن نگار؟

آذر بیگدلی