شمارهٔ ۱۷
مرا بکشتی و، بازم دل از تو خرسند است؛
مگر تحمل یاران ز یار تا چند است؟!
بروز مرگ، شنیدم که پیر کنعان گفت
که دوست دشمن جان است اگر چه فرزند است
نیم ز لطف تو نومید، اگر خطائی رفت؛
گنه ز بنده و، بخشایش از خداوند است!
ز آسمان نکنم شکوه، گر ز کین کشدم؛
چرا که دشمنی او بدوست مانند است!
گر از تو روز وفاتم نوید وصل نیافت
بمرگم این همه غیر از چه آرزومند است؟!
ز درد بلبلی افغان که آشیان دارد
بگلشنی که گلشن را بخار پیوند است!
اثر بناله ی آذر بجز گرفتاری
مجو، که بلبل از آواز خویش در بند است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا بکشتی و، بازم دل از تو خرسند است؛
مگر تحمل یاران ز یار تا چند است؟!
هوش مصنوعی: میتوانی من را غرق کنی و با این حال دل من هنوز از تو راضی است؛ اما تا کی میتوانم سختی فاصله از محبوب را تحمل کنم؟
بروز مرگ، شنیدم که پیر کنعان گفت
که دوست دشمن جان است اگر چه فرزند است
هوش مصنوعی: شنیدم که پیر کنعان گفت در زمان مرگ، دوستی میتواند به دشمنی تبدیل شود، حتی اگر آن دوست، فرزند باشد.
نیم ز لطف تو نومید، اگر خطائی رفت؛
گنه ز بنده و، بخشایش از خداوند است!
هوش مصنوعی: اگر من به خاطر اشتباهاتم از لطف شما ناامید شوم، باید بدانم که اشتباه از من است و بخشش تنها از سوی خداوند ممکن است.
ز آسمان نکنم شکوه، گر ز کین کشدم؛
چرا که دشمنی او بدوست مانند است!
هوش مصنوعی: اگر در آسمان از سختیها شکایت نکنم، دلیلش این است که دشمنی که با من میکند، مانند دوستی است که به من با محبت رفتار میکند.
گر از تو روز وفاتم نوید وصل نیافت
بمرگم این همه غیر از چه آرزومند است؟!
هوش مصنوعی: اگر در روز مرگم خبر از وصال تو را نداشته باشم، پس چه چیزی جز مرگ میتواند آرزوی من باشد؟
ز درد بلبلی افغان که آشیان دارد
بگلشنی که گلشن را بخار پیوند است!
هوش مصنوعی: بلبل از درد خود ناله میکند، چون آشیانهاش در باغی است که پیوند و عشق در آن به وضوح حس میشود.
اثر بناله ی آذر بجز گرفتاری
مجو، که بلبل از آواز خویش در بند است
هوش مصنوعی: تنها نتیجهی ناله و زاری آذر را جز گرفتاری نمیتوانی ببینی، چرا که بلبل به دلیل صدای خود در دام افتاده است.