گنجور

شمارهٔ ۱۶

از خنده چه آلوده شود لب بعتابت
زهر از شکرت میچکد و، آتش از آبت
از قتل من بیگنه، ای شوخ بپرهیز
کان نیست گناهی که نویسند ثوابت
حاجب ندهد راهم و خواهم که نهانی
گویم بتو حرفی و برآرم ز حجابت
آخر چه بویرانی دل اینهمه کوشی؟!
جز دل نبود خانه یی، ای خانه خرابت!
از خون اسیران، چو کشی جام و شوی مست؛
جز مرغ دل سوختگان نیست کبابت
تا روز گذاریم بزانو سرو از غم
خوابی نه شب هجر، که بینیم بخوابت
آذر بحلت کرد، مگر چند توان گفت
در روز حساب از غم بیرون ز حسابت؟!

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از خنده چه آلوده شود لب بعتابت
زهر از شکرت میچکد و، آتش از آبت
هوش مصنوعی: خنده‌ی تو لب‌هایت را آغشته می‌کند و زهر از شیرینی‌ات می‌چکد، مثل اینکه آتش از آب تو برمی‌خیزد.
از قتل من بیگنه، ای شوخ بپرهیز
کان نیست گناهی که نویسند ثوابت
هوش مصنوعی: ای خوش‌خُلق، از کشتن من بی‌گناه پرهیز کن، زیرا این کار گناهی است که به ثبت خواهد رسید و در یادها خواهد ماند.
حاجب ندهد راهم و خواهم که نهانی
گویم بتو حرفی و برآرم ز حجابت
هوش مصنوعی: من نمی‌توانم به تو نزدیک شوم زیرا مانع حضور من می‌شوی، اما آرزو دارم به‌طور پنهانی با تو صحبت کنم و حجاب تو را کنار بزنم.
آخر چه بویرانی دل اینهمه کوشی؟!
جز دل نبود خانه یی، ای خانه خرابت!
هوش مصنوعی: آخر چرا دل اینقدر درگیر و آشفته‌ای؟! جز دل، چه چیزی در این خانه خراب وجود دارد؟
از خون اسیران، چو کشی جام و شوی مست؛
جز مرغ دل سوختگان نیست کبابت
هوش مصنوعی: اگر با خون دل اسیران، جام بگیری و مست شوی، بدان که جز دل‌های سوخته کسانی که در عشق رنج کشیده‌اند، هیچ چیز دیگر برای تو باقی نمانده است.
تا روز گذاریم بزانو سرو از غم
خوابی نه شب هجر، که بینیم بخوابت
هوش مصنوعی: ما تا زمانی که بیداریم و از غم دوری تو رنج می‌کشیم، امیدواریم که در خواب‌مان تو را ببینیم.
آذر بحلت کرد، مگر چند توان گفت
در روز حساب از غم بیرون ز حسابت؟!
هوش مصنوعی: آتش عشق تو مرا به آتش انداخت، اما چقدر می‌توان در روز قیامت از اندوه و ناراحتی‌ام سخن گفت؟!