شمارهٔ ۱۶۵
حسرتم این است در دل، کز فراق روی تو
چون سپارم جان، سپارندم بخاک کوی تو
رفتم از کوی تو گریان، لیک رشکم میکشد؛
کز سرشکم غیر خواهد جست راه کوی تو
دسته ی گل، صبح در دستت چو بینم در چمن
بلبل از بوی گل افتد مست و من از بوی تو
رشک میکشتم، اگر خوی تو چون روی تو بود
غیر را محروم از روی تو دارد خوی تو
بعد ازین، این مدعی چون بر در جانان روی
من هم آیم از قفا و ایستم پهلوی تو
یا تو را بینند و بگشایند در بر روی من
یا مرا بینند و نگشایند در بر روی تو
تا کنند از ساده لوحیهای آذر آگهت
قاصد از وی نامه ی ننوشته آرد سوی تو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حسرتم این است در دل، کز فراق روی تو
چون سپارم جان، سپارندم بخاک کوی تو
هوش مصنوعی: حسرت من این است که با دل پر از درد و جدایی تو، چگونه جانم را فدای تو کنم، و آن را در خاک کوی تو بگذارم.
رفتم از کوی تو گریان، لیک رشکم میکشد؛
کز سرشکم غیر خواهد جست راه کوی تو
هوش مصنوعی: از کوی تو با دل شکسته و اشک ریزان رفتم، اما حس حسادت و عشق به تو هنوز در دلم باقی است؛ زیرا اشکهایم به غیر از تو هیچکس را به سمت راه تو نمیکشانند.
دسته ی گل، صبح در دستت چو بینم در چمن
بلبل از بوی گل افتد مست و من از بوی تو
هوش مصنوعی: وقتی در صبح، دسته گلی را در دست تو میبینم، بلبل به خاطر بوی گلها شاد و مست میشود و من نیز از عطر تو سرمست هستم.
رشک میکشتم، اگر خوی تو چون روی تو بود
غیر را محروم از روی تو دارد خوی تو
هوش مصنوعی: اگر خصلت تو مانند چهرهات بود، حسادت میکردم. چون دیگران از چهره تو محروماند، این خوی توست.
بعد ازین، این مدعی چون بر در جانان روی
من هم آیم از قفا و ایستم پهلوی تو
هوش مصنوعی: پس از این، وقتی این مدعی به درگاه محبوب نگاهی انداخت، من هم از پشت سر میآیم و کنار تو میایستم.
یا تو را بینند و بگشایند در بر روی من
یا مرا بینند و نگشایند در بر روی تو
هوش مصنوعی: یا اینکه آنها تو را ببینند و در را به روی من باز کنند، یا اینکه مرا ببینند و در را به روی تو نبگشایند.
تا کنند از ساده لوحیهای آذر آگهت
قاصد از وی نامه ی ننوشته آرد سوی تو
هوش مصنوعی: برای تو، قاصدی میآید که بدون نوشتن نامه، از سادگی و بیخبری آذر خبر میدهد.

آذر بیگدلی