گنجور

شمارهٔ ۱۶۴

صبح، مگر میدمد از کوی تو
کز نفسش میشنوم بوی تو
توبه دهد بابلیان را ز سحر
جادویی نرگس جادوی تو
سلسله ی شیفتگان غمت
نگسلد از سلسله ی موی تو
دعوی خون، نشنود از من کسی
روز جزا بینم اگر روی تو
شکوه ام از خوی تو هرگز نبود
بود چو روی تو اگر خوی تو
گر نشینی تو به پهلوی من
به که نشینند به پهلوی تو
آذر دل باخته را ساخته
گوشه نشین گوشه ی ابروی تو

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح، مگر میدمد از کوی تو
کز نفسش میشنوم بوی تو
هوش مصنوعی: صبح نمی‌شود مگر از کوی تو بگذرد، چرا که بوی تو را از نفس صبح می‌شنوم.
توبه دهد بابلیان را ز سحر
جادویی نرگس جادوی تو
هوش مصنوعی: نرگس تو چنان جادویی دارد که می‌تواند بابلیان را از سحر و جادو دور کند.
سلسله ی شیفتگان غمت
نگسلد از سلسله ی موی تو
هوش مصنوعی: بسیاری از عاشقان و دلدادگان تو هیچ‌گاه نمی‌توانند از زیبایی و جذابیت تو جدا شوند.
دعوی خون، نشنود از من کسی
روز جزا بینم اگر روی تو
هوش مصنوعی: هیچ‌کسی دعوی‌های من را در روز جزا نخواهد شنید، اگر فقط تو را ببینم.
شکوه ام از خوی تو هرگز نبود
بود چو روی تو اگر خوی تو
هوش مصنوعی: شکایت من از ناپسندهای تو هیچ‌گاه وجود نداشت، چون اگر چهره‌ات این‌گونه نبود، ناپسندهای تو نیز به چشم نمی‌آمد.
گر نشینی تو به پهلوی من
به که نشینند به پهلوی تو
هوش مصنوعی: اگر تو کنار من بنشینی، بهتر است تا اینکه دیگران کنار تو بنشینند.
آذر دل باخته را ساخته
گوشه نشین گوشه ی ابروی تو
هوش مصنوعی: دل آتشین و عاشق من تحت تاثیر زیبایی ابروی تو قرار گرفته و در گوشه‌ای فقط برای تو نشسته است.