گنجور

شمارهٔ ۱۶۱

از غیر، ایمنم، که بود پاسبان تو
خون من اینکه ریخته بر آستان تو
صد رنگ میوه داده نهالت، ولی چه سود
زان میوه تر نکرد لبی باغبان تو؟!
این خط و خال، دشمن دین و دل من است؛
بر گوشهٔ لب تو، و کنج دهان تو
خوش آنکه بشنوم سخنی راست یا دروغ
من از زبان آنکه شنید از زبان تو
کردی مرا به عشق هزار امتحان و، باز
دارم گمان بد، به دل بدگمان تو!
بی‌مهری تو نیست گر از مهربانی‌ام
چون مهربان نشد دل نامهربان تو؟!
آذر ز شکوهٔ دلم، آتش زدی به جان؛
من چون کنم؟ زده است دل آتش به جان تو!

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از غیر، ایمنم، که بود پاسبان تو
خون من اینکه ریخته بر آستان تو
هوش مصنوعی: من از دیگران احساس امنیت می‌کنم، چون یار و نگهبان تو کسی است که خون من به خاطر تو بر زمین ریخته شده است.
صد رنگ میوه داده نهالت، ولی چه سود
زان میوه تر نکرد لبی باغبان تو؟!
هوش مصنوعی: درخت تو میوه‌های رنگارنگ زیادی تولید کرده، اما چه فایده‌ای دارد که باغبان تو هیچ کدام از آن‌ها را نچشیده و از آن‌ها بهره‌مند نشده است؟
این خط و خال، دشمن دین و دل من است؛
بر گوشهٔ لب تو، و کنج دهان تو
هوش مصنوعی: این زیبایی‌ها و نشانه‌ها، برائت و دل‌مشغولی من را می‌سازند و همان‌طور که بر لبه‌ی لب و گوشه‌ی دهان تو نشسته‌اند، به قلب من آسیب می‌زنند.
خوش آنکه بشنوم سخنی راست یا دروغ
من از زبان آنکه شنید از زبان تو
هوش مصنوعی: خوشحال می‌شوم که سخنی حقیقی یا حتی دروغین را از کسی بشنوم که آن را از تو شنیده است.
کردی مرا به عشق هزار امتحان و، باز
دارم گمان بد، به دل بدگمان تو!
هوش مصنوعی: تو مرا هزار بار در عشق آزمایش کردی، ولی با این حال من همچنان در مورد تو بدگمان نیستم.
بی‌مهری تو نیست گر از مهربانی‌ام
چون مهربان نشد دل نامهربان تو؟!
هوش مصنوعی: اگرچه من از محبت تو بی‌خبرم، اما چرا دل کسی که همیشه بی‌محبت بوده، به محبت پاسخ نمی‌دهد؟
آذر ز شکوهٔ دلم، آتش زدی به جان؛
من چون کنم؟ زده است دل آتش به جان تو!
هوش مصنوعی: ای آذر، تو از شکوه دلم آتش به جانم زدی؛ حالا من چه باید بکنم؟ که دل تو نیز آتش به جان من زده است!