گنجور

شمارهٔ ۱۵۹

ز میان میروم اینک، بکنارم بنشین
بنشین، هست زمانی بتو کارم بنشین
آمدی، کز غم بیرون ز شمارم پرسی
بنشین، تا بتو یک یک بشمارم بنشین
از برم رفتی و، میمیرم ازین غم باری
بکنارم ننشستی، بمزارم بنشین
ای که احوال دل زار، ز من میپرسی؛
بنشین، تا بتو گوید دل زارم، بنشین
گفتمش آذر، هوس روی تو دارم چکنم؟!
گفت: جایی که فتد بر تو گذارم بنشین

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز میان میروم اینک، بکنارم بنشین
بنشین، هست زمانی بتو کارم بنشین
هوش مصنوعی: من اکنون از میان می‌روم، تو کنار بنشین که زمانی به تو نیاز خواهم داشت.
آمدی، کز غم بیرون ز شمارم پرسی
بنشین، تا بتو یک یک بشمارم بنشین
هوش مصنوعی: تو که آمدی، از غم و اندوه من کنجکاو هستی، بیا بنشین تا به تو بگویم که این غم‌ها چقدر است و هر یک را برایت توضیح دهم.
از برم رفتی و، میمیرم ازین غم باری
بکنارم ننشستی، بمزارم بنشین
هوش مصنوعی: تو از پیشم رفته‌ای و من به خاطر این غم به شدت ناراحتم. تو کنار من نیاوردی و من از دوری‌ات می‌میرم، به سر مزارم بیا و یک لحظه برایم بنشین.
ای که احوال دل زار، ز من میپرسی؛
بنشین، تا بتو گوید دل زارم، بنشین
هوش مصنوعی: ای کسی که درباره حال دل غمگین من سؤال می‌کنی؛ برو، تا دلم خودش برایت بگوید چه حالتی دارد، فقط بنشین و گوش کن.
گفتمش آذر، هوس روی تو دارم چکنم؟!
گفت: جایی که فتد بر تو گذارم بنشین
هوش مصنوعی: به او گفتم آذر، من آرزوی دیدن تو را دارم، چه کار باید بکنم؟ او پاسخ داد: هر جا که بر تو بگذرم و برسم، همان جا بنشین.