گنجور

شمارهٔ ۱۵۷

من و دردت، که درمان من است این؛
چه درمان؟ راحت جان من است این!
من و افغان، دلت گر مهربان شد؛
که از تأثیر افغان من است این!
زدم دستش بدامان، گفت از ناز:
بکش دستت، که دامان من است این
نهان از زخم تیرش مردم، اما
نگفتم کار جانان من است این
ولی ترسم که چون پیکان ز خاکم
کشد، گوید که: پیکان من است این!
مپرس ای همدم، این زرکش قبا کیست؟!
گدایش من، که سلطان من است این!!
بجانم دایم از دست دل آذر
مگو دل، دشمن جان من است این!!

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من و دردت، که درمان من است این؛
چه درمان؟ راحت جان من است این!
هوش مصنوعی: من و درد تو، که خود درمان من است؛ پس درمان چیست؟ در حقیقت، آرامش جان من همین است!
من و افغان، دلت گر مهربان شد؛
که از تأثیر افغان من است این!
هوش مصنوعی: اگر دلت به مهربانی گرایید، این تأثیر من است که بر تو گذاشته‌ام.
زدم دستش بدامان، گفت از ناز:
بکش دستت، که دامان من است این
هوش مصنوعی: دست من را به دامانش زدم، او با ناز گفت: دستت را بکش، چون این دامان متعلق به من است.
نهان از زخم تیرش مردم، اما
نگفتم کار جانان من است این
هوش مصنوعی: از درد زخم تیر عشق او در سکوت هستم، اما نگفتم که این کار محبوب من است.
ولی ترسم که چون پیکان ز خاکم
کشد، گوید که: پیکان من است این!
هوش مصنوعی: من نگرانم که اگر مرا از خاک بلند کنند، بگویند که این پیکان (سلاح) متعلق به من است!
مپرس ای همدم، این زرکش قبا کیست؟!
گدایش من، که سلطان من است این!!
هوش مصنوعی: از تو می‌خواهم نپرسی که این لباس زیبا از آن کیست. چرا که گدای من، همان کسی است که برای من مثل یک پادشاه می‌ماند.
بجانم دایم از دست دل آذر
مگو دل، دشمن جان من است این!!
هوش مصنوعی: جانم همیشه به خاطر دل، دل را آزار نده، زیرا دل دشمن جان من است!