گنجور

شمارهٔ ۱۵۶

چرا، هر جا مرا دیدی،از آنجا آمدی بیرون؟!
محابا کرده ز آنجا بی محابا آمدی بیرون؟!
ز بزم غیر، رشکم برد بیرون شب؛ ندانستم
در آن غمخانه ماندی تا سحر، یا آمدی بیرون؟!
شنیدم شب ببزم غیر ماندی، مردم از غیرت؛
نخواهم زنده شد، گیرم که فردا آمدی بیرون!
زدی آتش بجان بلبل و قمری که از گلشن
سحر چون شاخ گل ای سرو بالا آمدی بیرون
ز تنهایی ننالم، لیک از آن نالم که در خلوت
مرا بگذاشتی تنها و تنها آمدی بیرون

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چرا، هر جا مرا دیدی،از آنجا آمدی بیرون؟!
محابا کرده ز آنجا بی محابا آمدی بیرون؟!
هوش مصنوعی: چرا هر بار که مرا دیدی، از آن مکان خارج شدی؟ آیا به خاطر من از آنجا به راحتی بیرون آمده‌ای؟
ز بزم غیر، رشکم برد بیرون شب؛ ندانستم
در آن غمخانه ماندی تا سحر، یا آمدی بیرون؟!
هوش مصنوعی: از مجالس دیگر حسادت به من چیره شد و به شب بیرون رفتم؛ نمی‌دانم در آن محفل غمگین تا سحر ماندی یا اینکه خارج شدی؟
شنیدم شب ببزم غیر ماندی، مردم از غیرت؛
نخواهم زنده شد، گیرم که فردا آمدی بیرون!
هوش مصنوعی: شنیدم که در شب، دیگر کسی باقی نمانده است و مردم به خاطر غیرتشان از زندگی دست کشیده‌اند. من هم نمی‌خواهم زنده بمانم حتی اگر فردا تو به من مراجعه کنی.
زدی آتش بجان بلبل و قمری که از گلشن
سحر چون شاخ گل ای سرو بالا آمدی بیرون
هوش مصنوعی: تو آتش به جان بلبل و قمری زدی، که از گلستان سحر، چون شاخ گلی، ای سرو، از آنجا بیرون آمدی.
ز تنهایی ننالم، لیک از آن نالم که در خلوت
مرا بگذاشتی تنها و تنها آمدی بیرون
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم از تنهایی خود شکایت کنم، اما ناراحتم از اینکه تو در خلوت من را تنها گذاشتی و خودت به تنهایی بیرون رفتی.