شمارهٔ ۱۵۵
فزود هر نفسم عشق، کز خط شبگون؛
فزود روزبروز آن جمال روز افزون
چو نیست تاب فراقم، مرو که گر بروی
ز اشک من همه چا پای مینهی در خون
بحیرتم ز دل تنگ خود، که هر که نشست
در آن خرابه، از آنجا نمیرود بیرون!
کسی که نیست ز یارش جدا چه میداند
که از جدایی لیلی چه میکشد مجنون؟!
فغان که نیست مرا بیشتر ز یکدل و تو
بیک نگاه بری از هزار دل افزون
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فزود هر نفسم عشق، کز خط شبگون؛
فزود روزبروز آن جمال روز افزون
هوش مصنوعی: با هر نفسی که میکشم، عشق بیشتری به وجود میآید، چونکه از تاریكی شب، روز به روز بر زیبایی آن چهره افزوده میشود.
چو نیست تاب فراقم، مرو که گر بروی
ز اشک من همه چا پای مینهی در خون
هوش مصنوعی: وقتی طاقت جدایی را ندارم، نرو؛ چون اگر بروی، اشکهای من در همه جا جاری خواهد شد و زمین را پر از خون میکند.
بحیرتم ز دل تنگ خود، که هر که نشست
در آن خرابه، از آنجا نمیرود بیرون!
هوش مصنوعی: حیرت و شگفتیام از دل تنگیام است، که هر کسی که وارد این ویرانه شود، هرگز از آنجا خارج نمیشود!
کسی که نیست ز یارش جدا چه میداند
که از جدایی لیلی چه میکشد مجنون؟!
هوش مصنوعی: کسی که تجربه جدایی از محبوب را نداشته باشد نمیتواند درک کند که مجنون چه درد و رنجی را از دوری لیلی تحمل میکند.
فغان که نیست مرا بیشتر ز یکدل و تو
بیک نگاه بری از هزار دل افزون
هوش مصنوعی: آه که چه دردی دارد این احساس، زیرا من تنها یک دل دارم و تو با یک نگاه میتوانی بر دلهای بسیاری غلبه کنی.