گنجور

شمارهٔ ۱۵۴

چون در دل شیرین بود از رشک شکر خون
خسرو شودش از غم فرهاد جگر خون
خون شد جگرم از غم عشق تو و، امید
دارم که نگردد دلم از درد دگر خون
ناورده کبوتر ز تو گر نامه ی قتلم
میریزدش آیا ز چه هر لحظه ز پر خون؟!
آذر همه شب خیزد و ریزد ز فراقت
از سینه ی تنگ آتش و از دیده ی تر خون

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون در دل شیرین بود از رشک شکر خون
خسرو شودش از غم فرهاد جگر خون
هوش مصنوعی: زمانی که در دل شیرین باشد و به خاطر زیبایی او حسادت کند، مانند شکر که آهنگ خونریزی را به دنبال دارد، دل خسرو از غم فرهاد پر از درد و اندوه می‌شود.
خون شد جگرم از غم عشق تو و، امید
دارم که نگردد دلم از درد دگر خون
هوش مصنوعی: از غم عشق تو، جگرم به خون درآمد و امیدوارم که قلبم دیگر از دردهای دیگری نرمد.
ناورده کبوتر ز تو گر نامه ی قتلم
میریزدش آیا ز چه هر لحظه ز پر خون؟!
هوش مصنوعی: اگر کبوتر تو نامه‌ی مرگ مرا نیاورد، پس چرا هر لحظه از پرش خون می‌ریزد؟
آذر همه شب خیزد و ریزد ز فراقت
از سینه ی تنگ آتش و از دیده ی تر خون
هوش مصنوعی: آذر هر شب به خاطر دوری تو، از سینه آتشینش و از چشمان اشک‌آلودش، می‌ریزد و داغ دلش را به نمایش می‌گذارد.