گنجور

شمارهٔ ۱۴۸

گدایان را، هوای بزم سلطانی و، سلطانان
نشانده بر در دولت سرا، بی‌رحم دربانان!
نشسته جان‌فشانان بر سر راهش من و، ترسم
که از من بگذرد با غیر، بر من دامن‌افشانان
مرا عهدی است با خوبان، بسی محکم؛ چه سود اما
سر و کارم کنون افتاده با این سست‌پیمانان!
زنند اهل ریا بر میگساران طعن و، در محشر
شوند آلوده‌دامانان، جدا از پاکدامانان
دهندش اهل دیر و کعبه پند و، بی‌تو آذر را
نه ذوق الفت اینان، نه شوق صحبت آنان

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گدایان را، هوای بزم سلطانی و، سلطانان
نشانده بر در دولت سرا، بی‌رحم دربانان!
هوش مصنوعی: کسانی که در زندگی خود به درگاه پادشاهان درخواست کمک و طمع دارند، به راحتی به بزم‌ها و ضیافت‌های شاد آنان راه نمی‌یابند. در این بین، دربانان بی‌رحم و سخت‌گیر هستند که مانع ورود آدمیان به محل‌های دولتی می‌شوند.
نشسته جان‌فشانان بر سر راهش من و، ترسم
که از من بگذرد با غیر، بر من دامن‌افشانان
هوش مصنوعی: جان‌سوزان و عاشقان در مسیر او نشسته‌اند و من نگرانم که او از کنار من بگذرد و با دیگری ارتباط برقرار کند، در حالی که من در اینجا تنها نظاره‌گر هستم.
مرا عهدی است با خوبان، بسی محکم؛ چه سود اما
سر و کارم کنون افتاده با این سست‌پیمانان!
هوش مصنوعی: من با انسان‌های نیکو عهد و پیمانی محکم دارم، ولی افسوس که اکنون زندگی‌ام به دست افرادی ناسازگار و بی‌پیمان افتاده است!
زنند اهل ریا بر میگساران طعن و، در محشر
شوند آلوده‌دامانان، جدا از پاکدامانان
هوش مصنوعی: مردم ریاکار به میگساران انتقاد می‌کنند، اما در روز قیامت خودشان دامن‌آلود و ناخالص خواهند بود و از پاکدامنان جدا خواهند شد.
دهندش اهل دیر و کعبه پند و، بی‌تو آذر را
نه ذوق الفت اینان، نه شوق صحبت آنان
هوش مصنوعی: اهل معبد و کعبه به او نصیحت می‌کنند، اما بی‌تو نه آتش عشق در دل آن‌ها شعله‌ور می‌شود و نه شوق دیدارشان را دارند.