گنجور

شمارهٔ ۱۴۵

جان میدهد جان، آن لعل خندان
دل میبرد دل، آن عقد دندان
خوش آنکه گریم، چون ابرو بینم؛
آن غنچه لب را، زان گریه خندان
چون در برآرم، او را گذارم
لب بر لب او، چون ارجمندان
هم من به دندان گیرم لب او
هم او لب من گیرد به دندان

اطلاعات

وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جان میدهد جان، آن لعل خندان
دل میبرد دل، آن عقد دندان
هوش مصنوعی: روح من فدای آن لبان سرخ و خندان است، چرا که آن دندان‌های زیبا و دلنشین دل مرا ربوده است.
خوش آنکه گریم، چون ابرو بینم؛
آن غنچه لب را، زان گریه خندان
هوش مصنوعی: خوشا به حال من اگر به خاطر دیدن ابرویت بگریم؛ چون آن لب گلی که به خاطر آن گریه می‌کند، در حقیقت می‌خندد.
چون در برآرم، او را گذارم
لب بر لب او، چون ارجمندان
هوش مصنوعی: وقتی او را در آغوش بگیرم، همچون افراد با افتخار لب به لب او خواهم گذاشت.
هم من به دندان گیرم لب او
هم او لب من گیرد به دندان
هوش مصنوعی: من لب او را به دندان می‌گیرم و او هم لب من را.